سود اقتصادی چیست؟


تابع سود چیست؟

هدف نهایی تمامی سازمان ها، بیشینه کردن سود است و سود از اختلاف درآمد کل و هزینه کل قابل محاسبه است. با در نظر گرفتن این تعاریف می توانیم به سراغ تابع سود برویم. این مفهوم در بازار سرمایه نیز کاربرد دارد و بسیاری از شرکت های فعال در این بازار به دنبال برآورد سود سال مالی خود هستند و در طرف مقابل نیز، تعیین سود یک شرکت برای بسیاری از سرمایه گذاران هائز اهمیت است. درآمد و هزینه یک شرکت از توابع خاصی پیروی می کند و فعالان بازار سرمایه بهتر است که با این توابع آشنا شوند. این مفهوم در میان افراد متخصص در امور حسابداری، با عنوان تابع سود شناخته می شود که در ادامه به معرفی آن می پردازیم.

سود چیست؟

برای درک تابع سود، ابتدا بایستی مفهوم سود را متوجه شویم. در واقع، سیستم های حسابداری هنگامی که می خواهند بازدهی یک شرکت را بسنجند، سود حاصل از فعالیت های آن را محاسبه می کنند. بنابراین برای بدست آوردن میزان سود، تمامی درآمدهای شرکت ها را از هزینه ها کسر کرده و ارزش باقی مانده برابر سود شرکت است. اما این تنها معنی سود نیست. در واقع سود آن پولی است که افراد و شرکت ها بدون هیچ مسئولیت ضمنی و بدون هیچ نگرانی می توانند خرج کنند؛ با دیدگاهی دیگر، سود عامل رفاه زندگی افراد است.

همچنین سود مبنای بسیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد یک شرکت است. بنابراین شرکت ها همواره در تلاش هستند که روند سودسازی مجموعه خود را صعودی و رو به رشد نگه دارند. ایجاد چنین روند صعودی نیازمند استراتژی هایی است که بسته به شرایط مختلف قابل اتخاذ باشد. در ادامه با معرفی تابع سود، فاکتورهای اثرگذار بر میزان سود، مانند میزان تولید و هزینه های کل را بررسی می کنیم.

به یک مثال توجه کنید:

می خواهیم جدول زیر را که مربوط به یک سازمان است، تحلیل کنیم. ستون اول از چپ مربوط به مقدار تولید و ستون دوم درآمد کل است. ستون سوم نیز هزینه های کل سازمان است. هزینه کل برابر با مجموع هزینه های ثابت و متغیر است. در ستون چهارم نیز سود کل با اختلاف درآمد کل و هزینه کل محاسبه است. بنابراین می توان نتیجه گرفت اگر این شرکت دو واحد تولید داشته باشد 4 دلار سود خواهد کرد، در حالیکه اگر تولیدی نداشته باشد، زیان برابر با هزینه های ثابت یعنی 3 دلار خواهد بود.

بیشینه کردن سود

روش اول؛ این شرکت برای بیشنیه کردن سود خود باید مقدار تولید و عرضه ای را برگزیند که سود بیشترین تعداد را دارد. به عنوان مثال در جدول زیر اگر شرکت 4 یا 5 گالن شیر تولید کند، مقدار سود برابر 7 دلار خواهد شد.

روش دوم؛ شرکت می تواند با قیاس میان درآمد نهایی و هزینه نهایی مقداری از تولید که سود را بیشینه می کند را مشخص کند.

بیشینه کردن سود

در دو ستون آخر جدول بالا می توان هزینه نهایی و درآمد نهایی را مشاهده کرد. درآمد اولین واحد از شیر 6 دلار و هزینه آن 2 دلار است، پس سود آن برابر 4 دلار خواهد شد. برای دومین واحد از شیر تولیدی نیز درآمد نهایی برابر 6 دلار، هزینه آن 3 دلار و در نتیجه سود آن 3 دلار افزایش می یابد. اما وضعیت از 5 گالن شیر به بعد کاملا فرق می کند. از این واحد به بعد هزینه های نهایی افزایش خواهند یافت. بنابراین احتمالا برای شرکت اقتصادی نخواهد بود که بیش از 5 گالن شیر تولید کند.

طبیعی است از نقطه ای که هزینه نهایی از درآمد نهایی پیشی بگیرد، دیگر تولید به صرفه نخواهد بود. بنابراین شرکت ها با بررسی چنین جدولی برای محصولات خود، بهترین میزان تولید را برای حداکثر کردن سود انتخاب می کنند.

منحنی هزینه نهایی و تولید شرکت

منحنی های هزینه نهایی 3 ویژگی دارند:

  • منحنی اول هزینه نهایی به اختصار MR همیشه شیب صعودی دارد.
  • منحنی دوم که هزینه متوسط کل با نماد ATC همواره U شکل است.
  • این دو منحنی یک دیگر را در یک نقطه مینیمم قطع می کنند.

در این نمودار قیمت بازار نیز با یک خط افقی لحاظ شده است تا امکان قیاس فراهم شود. به کمک این نمودار می توان میزان تولیدی که سود را بیشینه می کند پیدا کنیم.

منحنی هزینه نهایی و تولید شرکت

به عنوان مثال در نظر بگیرید که شرکتی به میزان Q1 تولید می کند. در این سطح، درآمد نهایی از هزینه نهایی مقدار بزرگتری دارد. با این تفاسیر اگر درآمد نهایی بیش از هزینه نهایی باشد، شرکت ها می توانند تولید خود را رشد داده تا سود افزایش یابد. هنگامی که تولید برابر Q1 باشد، درآمد نهایی درآمد MR2 از میزان هزینه نهایی که با نام MC2 مشخص شده است کمتر است. بنابراین اگر شرکت تولید خود را کاهش دهد، سود افزایش خواهد یافت.

جمع بندی

سود هدف اصلی و نهایی هر سازمانی است. بنابراین لازمه همیشگی سودسازی شرکت ها اتخاذ تصمیمات مناسب در شرایط مناسب است. تابع سود نشان می دهد که همواره با افزایش تولید، سود افزایش پیدا نمی کند. بلکه گاهی هزینه های کل از درآمد پیشی گرفته و موجب زیان شرکت می شود. در این شرایط شرکت ها با کاهش تولید می توانند موجب سودسازی خود شوند. تابع سود برای تحلیل بنیادی شرکت های فعال در بازار سرمایه نیز کاربرد دارد و بسیاری از سرمایه گذاران از تابع سود برای برآورد سود سالیانه شرکت ها استفاده می کنند.

تفاوت سود حسابداری و سود اقتصادی در چیست؟

سود حسابداری و سود اقتصادی

وقتی صحبت از حسابداری و مفاهیم آن می‌شود، به اصطلاحات و فرمول‌های بسیاری برمی‌خوریم. اصولاً این علم پر از پیچیدگی‌هایی است که برای درک آن‌ها به این مفاهیم نیاز داریم. در این بین «سود» و انواع آن از پربحث‌ترین مفاهیم است.

سود یکی از معیارهای مالی است که به طور گسترده برای ارزیابی سلامت مالی یک شرکت مشاهده می‌شود. سود حسابداری و سود اقتصادی دو نوع از انواع سود هستند که در این مقاله از شرکت نرم افزاری فراپیام به معرفی آن‌ها بررسی تفات‌هایی که با هم دارند خواهیم پرداخت.

سود چیست؟

سود معیاری مالی است که به طور گسترده کنترل می‌شود و به طور منظم از آن برای ارزیابی سلامت شرکت‌ها استفاده می‌شود. شرکت‌ها اغلب نسخه‌های مختلف سود را در صورت‌های مالی خود منتشر می‌کنند. برخی از این ارقام کلیه اقلام درآمد و هزینه را که در بیانیه درآمد آورده شده است، در برمی‌گیرد. برخی دیگر نیز، تفسیرهای خلاقانه‌ای است که توسط مدیریت و حسابداران آن‌ها استخراج شده است.

سود حسابداری چیست؟

سود حسابداری کل درآمد شرکت است، که طبق اصول حسابداری (GAAP) محاسبه می‌شود و شامل هزینه‌های صریح انجام امور تجاری مانند هزینه‌های عملیاتی، استهلاک، بهره و مالیات است. سود حسابداری میزان پول باقی‌مانده را که پس از کسر هزینه‌های صریح اداره تجارت نشان می‌دهد.

هزینه‌های صریح شامل نیروی کار، موجودی مورد نیاز برای تولید و مواد اولیه به همراه هزینه‌های حمل و نقل، تولید و فروش و بازاریابی است. سود حسابداری با سود اقتصادی متفاوت است زیرا فقط هزینه‌های پولی که یک شرکت پرداخت می‌کند و درآمد پولی که دریافت می‌کند را نشان می‌دهد.

مثالی از محاسبه سود حسابداری

سود حسابداری معمولا توسط نرم افزار حسابداری محاسبه می شود.تصور کنید کمپانی «الف» در حوزه صنعت تولید فعالیت دارد و ابزارهای تولیدی خود را به قیمت ۵ هزار تومان به فروش می‌رساند. اگر یک ماه شهریور را در نظر بگیریم که توانسته است ۲ هزار قطعه از ابزارهای خود را بفروشد، جمعاً درآمدی معادل ۱۰ میلیون تومان داشته است. این اولین عددی است که در صورت سود و زیان وارد می‌شود.

سپس باید هزینه تولید کالاهای فروخته شده، از درآمد کم شود تا به مبلغ درآمد ناخالص برسیم. بنابراین اگر هزینه تولید هر ابزار برابر ۱۰۰۰ تومان باشد، باید ۲ میلیون تومان از ۱۰ میلیون درآمد برداریم، که نهایتاً ما را به مبلغ ۸ میلیون تومان برای درآمد ناخالص می‌رساند.

پس از آن که سود ناخالص به دست آمد، باید کلیه هزینه‌های عملیاتی کسر شود تا به سود عملیاتی شرکت یا سود قبل از بهره برسیم. اگر تنها سربار شرکت، هزینه‌ای باشد که برای پرداخت حقوق کارکنان صرف می‌شود و مبلغ آن ۵ میلیون تومان باشد، با کم کردن این مبلغ ۳ میلیون تومان سود عملیاتی باقی خواهد ماند.

پس از این که سود عملیاتی خود را به دست آورد، باید هزینه‌های غیر عملیاتی مانند استهلاک، بهره و مالیات از باقی مانده درآمد کسر شود. اگر شرکت بدهی نداشته باشد و مبلغ ۱ میلیون تومان را به عنوان هزینه استهلاک در نظر بگیریم، نهایتاً از ۳ میلیون تومان سود عملیاتی، ۲ میلیون تومان باقی خواهد ماند.

حال باید مالیات را نیز از آن کم کنیم. اگر مالیات با نرخ ۳۵ درصد محاسبه شود، مبلغ ۷۰۰ هزار تومان مالیات به مبلغ نهایی تعلق خواهد گرفت. بنابراین سود حسابداری این شرکت در مجموع ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان خواهد بود.

نکات مربوط به سود حسابداری

سود حسابداری

با توجه به مثالی که زدیم، می‌توانیم تعدادی مورد را به عنوان نکاتی در خصوص سود حسابداری بیان کنیم.

  • این سود به معاملات واقعی تعلق می‌گیرد. بنابراین خدمت یا محصولی باید ارائه شود تا بتوانیم بر اساس قیمت تولید و فروش آن به نتیجه برسیم.
  • محاسبه این سود، باید بر مبنای یک دوره زمانی باشد، بنابراین عملکرد و سلامت مالی شرکت را برای همان دوره مشخص می‌کند.
  • در محاسبه این سود هزینه مربوط به کالا و خدمت دخیل است و باید به درستی در نظر گرفته شود.
  • محاسبه سود حسابداری، فرمول مشخص ندارد. این که می‌گوییم هزینه‌های صریح باید از درآمد کل کسر شوند، دیدی بسیار کلی است و برای جزئیات هزینه‌هایی که باید کسر شوند، ماهیت شرکت دخیل است، چرا که برخی هزینه‌ها برای برخی شرکت‌ها وجود ندارند.
  • سود حسابداری ارزشی که پول در زمان محاسبه دارد را در نظر نمی‌گیرد. برای مثال ممکن است در یک دوره سودی معادل ۱ میلیون تومان به دست آید و سود خوبی محسوب شود، اما اگر در دوره مشابه سال بعد همین سود تکرار شود، به موجب تورم، ارزش قبلی خود را ندارد، اما مفهوم سود حسابداری نمی‌تواند این مورد را درک کند.
  • به دلیل تورم و مسائلی که در خصوص ارزش پول وجود دارد، نیاز به تغییر قیمت‌ها وجود دارد و به این ترتیب، مبنای زمانی مفهوم خود را از دست داده است.
  • سود حسابداری ریسک‌های موجود را در نظر نمی‌گیرد.

سود اقتصادی چیست؟

سود اقتصادی به اختلاف بین مبلغ درآمد حاصل از فروش با هزینه تمامی ورودی‌‌ها و هزینه‌‌های فرصت گفته می‌‌شود. در محاسبه سود اقتصادی، هزینه فرصت و هزینه‌‌های صریح از درآمد کسب شده کسر می‌شود. هزینه فرصت نوعی هزینه ضمنی است که توسط مدیریت تعیین می‌‌شود و براساس سناریوها و چشم اندازهای مختلف متفاوت خواهد بود.

هزینه فرصت چیست؟

از هزینه‌‌های فرصت می‌‌توان برای تجزیه و تحلیل عمیق‌‌تر در تصمیمات تجاری، به ویژه هنگامی که گزینه‌های دیگری وجود دارد، استفاده کرد. شرکت‌‌ها ممکن است هزینه‌‌های فرصت را هنگام در نظر گرفتن سطوح تولید، برای انواع مختلف محصولات که به صورت جمعی اما در مقادیر مختلف تولید می‌کنند بررسی کنند.

مثالی در مورد محاسبه سود اقتصادی

تصور کنید شما شرکتی تولیدی اداره می‌‌کنید و در آن محصولی می‌‌سازید که سالانه درآمدی معادل ۱۰۰ میلیون تومان دارد. اگر از این مقدار ۳۰ میلیون تومان هزینه‌‌های جانبی بوده باید، شما ۷۰ میلیون تومان سود حسابداری در یک دوره یک ساله کسب کرده‌‌اید.

حال تصور کنید، این موقعیت وجود داشت که شما روی شرکت دیگری که همین محصول را تولید می‌کند سرمایه‌‌گذاری کنید و در همان دوره یک ساله، ۵۰ میلیون تومان درآمد کسب کنید، بدون این که خودتان فعالیتی در جهت تولید انجام دهید. در چنین حالتی نمی‌‌توانید این ۵۰ میلیون تومان را به عنوان سود حسابداری در نظر بگیرید.

در نتیجه تنها ۲۰ میلیون تومان سود نهایی شما بوده است. در واقع ۵۰ میلیون تومانی که از دست دادید، هزینه‌‌هایی است که برای نگهداری از خط تولید خود و ادامه فعالیت آن پرداخته‌اید. به چنین هزینه‌‌ای، هزینه فرصت گفته می‌‌شود. به این ترتیب سود اقتصادی بیان می‌‌کند که شما تنها ۲۰ میلیون سود کرده‌‌اید در حالی که می‌‌توانستید بسیار بیشتر از این مبلغ به دست آورید.

درک سود اقتصادی

تفاوت سود حسابداری با اقتصادی

همان طور که در مثال هم دیدیم، سود اقتصادی در مقایسه با سود حسابداری تحلیل می‌‌شود. سود حسابداری جریان واقعی را در مقابل خروجی اندازه‌‌گیری می‌‌کند و بخشی از شفافیت مالی مورد نیاز یک شرکت است.

از طرف دیگر، سود اقتصادی در صورت‌‌های مالی یک شرکت ثبت نمی‌‌شود و نیازی به افشای آن برای سرمایه‌‌گذاران یا مؤسسات مالی نیست. درواقع سود اقتصادی تحلیلی است که در پاسخ به سؤال «چه می‌‌شود اگر»، خود را نشان می‌‌دهد. شرکت‌‌ها و افراد ممکن است تصمیم بگیرند که سود اقتصادی را در نظر بگیرند که با انتخاب‌‌هایی شامل سطح تولید یا سایر گزینه‌‌های تجاری روبه‌رو شوند.

محاسبه سود اقتصادی می‌‌تواند براساس نهاد و سناریویی که از «چه می‌‌شود اگر» می‌‌سازیم، متفاوت باشد. از سود اقتصادی برای ایجاد یک مقایسه بین درآمد واقعی و درآمدی که بالقوه می‌‌توانست به دست آید استفاده می‌شود. افرادی که شغل خود را به تازگی شروع کرده‌‌اند ممکن است از سود اقتصادی به عنوان نماینده‌‌ای از سالی که پیش رو دارند استفاده می‌‌کنند.

مقایسه سود حسابداری و اقتصادی

سود حسابداری و سود اقتصادی شباهت‌‌هایی با هم دارند‌‌، اما تفاوت‌‌های مشخصی بین این دو معیار وجود دارد. سود اقتصادی بیشتر یک محاسبه نظری است که بر اساس اقدامات جایگزینی انجام شده است. در مقابل، سود حسابداری آن چیزی است که واقعاً رخ داده است و نتایج قابل اندازه‌‌گیری برای دوره را محاسبه می‌کند.

مانند سود حسابداری، سود اقتصادی نیز هزینه‌‌های صریح را از درآمد کم می‌‌کند. جایی که تفاوت دارند این است که سود اقتصادی از هزینه‌‌های ضمنی نیز استفاده می‌‌کند، یعنی فرصت‌‌های مختلفی که یک شرکت هنگام تخصیص منابع در جای دیگر متحمل می‌‌شود.

نمونه‌‌هایی از هزینه‌‌های ضمنی عبارتند از:

  • ساختمان‌‌های متعلق به شرکت
  • تجهیزات و تجهیزات
  • منابع خود اشتغالی

برای مثال اگر شغلی برای صاحب آن ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته باشد، که از این مقدار ۳۰ میلیون هزینه‌‌های صریح باشد، نهایتاً ۲۰ میلیون سود حسابداری می‌‌دهد. اما هزینه‌‌های حفظ و نگه‌‌داری از این خط تولید ۳۰ میلیون تومان خواهد بود که باعث ضرر دهی است، چرا که نهایتاً منفی ۱۰ میلیون سود اقتصادی خواهد داشت.

سود حسابداری کاربردهای زیادی دارد، از جمله برای اظهارنامه‌‌ مالیاتی . از طرف دیگر، سود اقتصادی صرفاً برای کمک به تصمیم‌‌گیری مدیریت محاسبه می‌‌شود.

سود حسابداری و سود اقتصادی؛ محاسباتی کاربردی در علم حسابداری

شرکت‌‌ها برای آن که بتوانند ارزیابی دقیقی از وضعیت عملکرد خود در دوره‌‌های مالی مختلف داشته باشند، باید از مفاهیم مختلف حسابداری استفاده کنند. در بین این مفاهیم «سود و زیان» به عنوان اصلی‌ترین و قدیمی‌‌ترین مواردی که همیشه مورد توجه صاحبان مشاغل بوده است دیده می‌‌شود.

«سود حسابداری»، همان سودی است که معمولاً وقتی از منفعت یک کار صحبت می‌‌کنیم به آن اشاره داریم، یعنی مبلغی که پس از کسر مخارج از درآمد باقی می‌‌ماند.

اما گاهی ممکن است بخواهیم بدانیم، اگر به جای فعالیتی که اکنون از آن درآمد داریم، فعالیت دیگری را دنبال می‌‌کردیم، یا همین کار را به شکلی دیگر انجام می‌‌دادیم، چقدر درآمد داشتیم. برای این کار از مفهومی با نام «سود اقتصادی» استفاده می‌کنیم.

بسیار مهم است که تفاوت این دو سود و زمان استفاده از هر یک را به خوبی بشناسیم. سود حسابداری از موارد همیشگی است که باید در صورت‌‌های مالی نیز ذکر شود، اما سود اقتصادی، مبلغی است که شما را در تصمیم‌‌گیری برای آینده راهنمایی می‌‌کند.

رشد اقتصادی چیست؟

رشد اقتصادی چیست؟

رشد در هر زمینه ای نشانه بزرگ شدن و بالغ شدن می باشد؛ حال اگر رشد مربوط به اقتصاد باشد، یعنی یک جامعه، متعهدانه به یک پیشرفت کارا در حوزه اقتصاد رسیده است. رشد اقتصادی را در واقع می توان در افزایش تولید کالاها و خدمات اقتصادی، در مقایسه با یک بازه زمانی دیگر تعریف کرد. این مفهوم همچنین می تواند به صورت اسمی یا واقعی با توجه به نرخ تورم، تنظیم و اندازه گیری شود. به طور سنتی، رشد اقتصادی کل بر اساس تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می شود؛ اگرچه گاهی اوقات، معیارهای جایگزین نیز مورد استفاده قرار می گیرند. به هر حال رشد اقتصادی تحت تاثیر عوامل مختلفی اتفاق می افتد که ممکن است حتی با شرایط تنش زایی نیز همراه باشد.

درک مفهوم رشد اقتصادی

رشد اقتصادی چیست

به عبارت ساده تر، رشد اقتصادی به افزایش تولید کل در یک اقتصاد اشاره دارد. سود کل در تولید، با افزایش میانگین بهره وری، ارتباط دارد. این امر منجر به افزایش درآمد می شود و مصرف کنندگان را ترغیب می کند تا خرید بیشتری انجام دهند و این به معنی کیفیت و استاندارد بالاتر زندگی می باشد.

در اقتصاد، رشد معمولاً به عنوان تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری مدل سازی می شود. به ویژه اینکه، افزایش کمیت یا کیفیت جمعیت حاضر در محل کار و ابزارهایی که باید با آن ها کار کنند و دستورالعمل هایی که آن ها برای ترکیب نیروی کار، سرمایه و مواد اولیه در دسترس دارند، منجر به افزایش بازده اقتصادی می شود.

روش های تولید رشد اقتصادی

چند روش برای تولید رشد اقتصادی وجود دارد که در ادامه به آن ها اشاره می کنیم:

  • اولین مورد، افزایش مقدار کالاهای سرمایه ای فیزیکی در اقتصاد است. افزودن سرمایه به اقتصاد باعث افزایش بهره وری نیروی کار می شود.
  • مورد بعدی، در مورد ابزارهای کار است. ابزارهای جدیدتر و بیشتر بدان معنی است که کارگران می توانند در هر بازه زمانی تولید بیشتری داشته باشند. به عنوان مثال، یک ماهیگیر که تور ماهیگیری در اختیار دارد، در هر ساعت ماهی بیشتری نسبت به ماهیگیری که با دست خالی این کار را انجام می دهد، صید می کند.
  • روش دیگر، بهبود فناوری است که نمونه ای از آن اختراع سوخت بنزین است. قبل از کشف قدرت تولید انرژی بنزین، ارزش اقتصادی نفت نسبتاً پایین بود. استفاده از بنزین به روش بهتر و سازنده تری برای حمل و نقل کالاهای تولیدی و توزیع موثرتر کالاهای نهایی تبدیل شد. فناوری پیشرفته این امکان را به کارگران می دهد تا با همان ترکیب کالاهای سرمایه ای، با تلفیق آن ها به روش های جدید و بهره وری، تولید بیشتری داشته باشند. مانند رشد سرمایه، نرخ رشد فنی نیز به میزان پس انداز و سرمایه گذاری بسیار وابسته است؛ زیرا پس انداز و سرمایه گذاری برای انجام تحقیق و توسعه ضروری است.
  • راه دیگر برای تولید رشد اقتصادی، رشد نیروی کار است. همچنین سود اقتصادی چیست؟ افزایش نیروی کار لزوماً میزان تولیدی را که باید تأمین شود تا بتواند معیشت اساسی کارگران جدید را تأمین کند، افزایش می دهد؛ بنابراین کارگران جدید باید حداقل به اندازه کافی تولید کنند تا این مسئله را جبران کنند و مصرف کننده خالص نباشند.
  • مورد دیگر، افزایش سرمایه انسانی است. این بدان معنی است که کارگران در کار خود مهارت بیشتری کسب می کنند و از طریق آموزش مهارت، آزمون و خطا یا با تمرین بیشتر، بهره وری خود را بالا می برند. سرمایه انسانی در این زمینه می تواند به سرمایه اجتماعی و نهادی نیز اشاره داشته باشد. گرایش های رفتاری به سمت اعتماد و نوآوری های سیاسی یا اقتصادی، مانند بهبود حمایت از حقوق مالکیت در واقع انواع سرمایه انسانی است که می تواند بهره وری اقتصاد را افزایش دهد.

نکته: به طور کلی، دو منبع اصلی برای این فرآیند وجود دارد: رشد در اندازه نیروی کار و رشد در بهره وری (مقدار تولید در واحد زمان) آن نیروی کار. هر دو می توانند اندازه کلی اقتصاد را افزایش دهند؛ اما تنها رشد قوی بهره وری می تواند تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه را افزایش دهد.

کاهش مالیات

تاثیر کاهش مالیات در رشد اقتصادی

آنچه که شواهد نشان می دهد، این است که کاهش مالیات، به ویژه برای افراد با درآمد بالا، راهی غیر موثر برای تحریک رشد اقتصادی است و اگر به کسری افزوده شود یا با کاهش سرمایه گذاری های حامی مالی همراه باشد، احتمالاً به اقتصاد آسیب می رساند.

چرا رشد اقتصادی مهم است؟

  • رشد اقتصادی یکی از مهمترین شاخص های اقتصاد سالم است. یکی از بزرگترین تأثیرات رشد طولانی مدت یک کشور این است که تأثیر مثبتی بر درآمد ملی و سطح اشتغال دارد که باعث افزایش سطح زندگی می شود. بنابراین، این موضوع که با رشد تولید همراه است، منجر به اشتغال بیشتر افراد می شود و این امر باعث افزایش ثروت کشور و جمعیت آن می گردد.
  • رشد اقتصادی بالاتر همچنین منجر به درآمد مالیاتی اضافی برای هزینه های دولت می شود که دولت می تواند از آن برای توسعه اقتصاد و یا برطرف کردن کسری بودجه استفاده کند.

شش عامل رشد اقتصادی

عوامل مختلفی در رشد اقتصادی تاثیرگذار هستند که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

منابع طبیعی

تاثیر منابع طبیعی در رشد اقتصادی

کشف منابع طبیعی بیشتر مانند نفت یا ذخایر معدنی ممکن است رشد اقتصادی را افزایش دهد؛ زیرا این امر باعث تغییر سود اقتصادی چیست؟ یا افزایش منحنی امکان تولید کشور می شود. منابع دیگر شامل زمین های کشاورزی، آب، جنگل ها، گاز طبیعی و. می باشند.

سرمایه یا زیرساخت فیزیکی

افزایش سرمایه گذاری در سرمایه های فیزیکی، مانند کارخانه ها، ماشین آلات و جاده ها، هزینه فعالیت اقتصادی را کاهش می دهد و در نتیجه کارخانه ها و ماشین آلات به بهره وری بیشتری می رسند. این بهره وری بالاتر می تواند باعث افزایش تولید شود. به عنوان مثال، داشتن یک سیستم بزرگراهی قوی می تواند باعث کاهش ناکارآمدی در انتقال مواد اولیه یا کالاها در سراسر کشور شود که می تواند تولید ناخالص داخلی آن را افزایش دهد.

جمعیت یا نیروی کار

افزایش جمعیت به معنای افزایش در دسترس بودن کارگران یا کارمندان است که به معنی نیروی کار بالاتر می باشد. البته یکی از نقاط ضعف داشتن جمعیت زیاد این است که می تواند منجر به سطح بالای بیکاری شود.

سرمایه انسانی

افزایش سرمایه گذاری در سرمایه انسانی می تواند کیفیت نیروی کار را بهبود بخشد. این افزایش کیفیت منجر به بهبود مهارت ها، توانایی ها و آموزش می شود و از آنجا که کارگران ماهر بهره وری بیشتری دارند، این امر تأثیر قابل توجهی در رشد دارد.

بهبود فناوری

عامل تأثیرگذار دیگر، بهبود فناوری است. فناوری می تواند بهره وری را با همان سطح کار افزایش دهد؛ بنابراین رشد و توسعه را تسریع می کند. این افزایش بدان معناست که کارخانه ها می توانند با هزینه کمتری به کار تولید بپردازند. فناوری منجر به رشد مداوم در دراز مدت می شود.

قانون

وجود قوانین مناسب که از تولید کنندگان به نحو مطلوبی حمایت کند (مانند قوانین مربوط به مالیات و. ) و موانع آن ها را برطرف سازد، می تواند باعث رشد اقتصادی شود.

شش عامل محدود کننده رشد اقتصادی

عوامل محدود کننده رشد اقتصادی

عوامل متعددی در محدود کردن این فرآیند تاثیرگذار هستند که در ادامه به برخی از آن ها اشاره می کنیم.

سطح پایین خدمات بهداشتی و درمانی

افرادی که به خدمات بهداشتی یا درمانی دسترسی ندارند، از بهره وری پایین تری برخوردار هستند. این عدم دسترسی به معنای آن است که نمی توان از تمام پتانسیل های نیروی کار موجود استفاده کرد.

عدم وجود زیرساخت های لازم

کشورهای در حال توسعه غالباً از زیرساخت های ناکافی مانند جاده ها، مدارس و بیمارستان ها رنج می برند. این کمبود زیرساخت ها باعث گران شدن حمل و نقل و کاهش کارایی کلی کشور می شود.

پرواز سرمایه

اگر کشور، بازده مورد انتظار سرمایه گذاران را برآورده نکند، سرمایه گذاران پول خود را از کشور خارج می کنند تا بازدهی بیشتری را بدست آورند.

بی ثباتی سیاسی

بی ثباتی سیاسی در دولت، سرمایه گذاران را می ترساند و مانع سرمایه گذاری می شود. به عنوان مثال، از نظر تاریخی، زیمبابوه دچار عدم اطمینان سیاسی و فقدان قوانینی برای حمایت از مالکیت بومی بوده است. این بی ثباتی بسیاری از سرمایه گذاران را که ترجیح می دهند بازده کوچکتر اما مطمئن تری را داشته باشد، می ترساند.

چارچوب نهادی

اغلب قوانین محلی به اندازه کافی از حقوق تولید کننده حمایت نمی کنند. فقدان چارچوب نهادی می تواند پیشرفت و سرمایه گذاری را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.

سازمان تجارت جهانی

بسیاری از اقتصاددانان ادعا می کنند که سازمان تجارت جهانی و سایر سیستم های تجاری، در برابر کشورهای در حال توسعه مغرضانه عمل می کنند. بسیاری از کشورهای پیشرفته، استراتژی هایی را اتخاذ می کنند که به آزادسازی تجارت کمک نمی کند.

هزینه های رشد اقتصادی

این مفهوم علاوه بر مزیت هایی که دارد، می تواند با پیامدهایی نیز همراه باشد که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد.

هزینه های زیست محیطی

هزینه های زیست محیطی رشد اقتصادی

آلودگی و سایر عواقب زیست محیطی، اغلب با افزایش تولید یا افزایش رشد اقتصادی همراه می باشند. اقتصاددانان معمولاً تأثیر بر محیط زیست را با رشد سریع در اقتصادهای در حال توسعه مرتبط می دانند.

افزایش نابرابری درآمد

رشد اقتصاد کشورها اغلب منجر به افزایش نابرابری در درآمد می شود و کسانی که درگیر یا مرتبط با بخش تولیدکننده اقتصاد نیستند، عقب می مانند.

جمع بندی

در این مقاله با مفهوم رشد اقتصادی، عوامل موثر بر آن و پیامدهای آن آشنا شدیم. به طور کلی، مطالب موجود در این مقاله را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:

سود اقتصادی نرمال همواره صفر است!

در امور کسب‌وکار همواره بحث در مورد سود یا ضرر است. این ماه چقدر هزینه داشته‌اید و چقدر درآمد؟ و احتمالا مابه‌التفاوت این دو، سود موردنظر شما است. جالب است بدانید در اقتصاد سود نرمال، صفر است. در علم اقتصاد با بهره‌گیری از مدل‌ها و رویه‌های ریاضی سود هر بنگاه یا واحد تولیدی را حداکثر می‌کنند، اما اثبات شده است که حداکثر سود یک بنگاه زمانی است که سود آن، یا به عبارتی مدل ریاضی سود (سود برابر است با درآمد منهای هزینه) آن برابر با صفر باشد. اما چرا؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ یک بنگاه کار می‌کند، کالا تولید می‌کند و در آخر سود آن صفر است؟

فرض کنید یک کارگاه تولیدی برش و تولید مصنوعات چوب راه‌اندازی کرده‌اید.

سود اقتصادی نرمال همواره صفر است!

در امور کسب‌وکار همواره بحث در مورد سود یا ضرر است. این ماه چقدر هزینه داشته‌اید و چقدر درآمد؟ و احتمالا مابه‌التفاوت این دو، سود موردنظر شما است. جالب است بدانید در اقتصاد سود نرمال، صفر است. در علم اقتصاد با بهره‌گیری از مدل‌ها و رویه‌های ریاضی سود هر بنگاه یا واحد تولیدی را حداکثر می‌کنند، اما اثبات شده است که حداکثر سود یک بنگاه زمانی است که سود آن، یا به عبارتی مدل ریاضی سود (سود برابر است با درآمد منهای هزینه) آن برابر با صفر باشد. اما چرا؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ یک بنگاه کار می‌کند، کالا تولید می‌کند و در آخر سود آن صفر است؟

فرض کنید یک کارگاه تولیدی برش و تولید مصنوعات چوب راه‌اندازی کرده‌اید. شما برای شروع به‌کار نیاز به محلی دارید تا بتوانید وسایل خود را در آنجا مستقر کنید، بنابراین یک کارگاه اجاره می‌کنید. بعد از آن برای برش ورق‌های چوب دستگاه برشی به ارزش (برای مثال) ۵۰ میلیون تومان خریداری می‌کنید. دو کارگر نیز برای انجام کارهای خود استخدام می‌کنید. حال شروع به‌کار می‌کنید و ماه اول علاوه بر خرید دو میلیون تومان چوب و یک میلیون هزینه آب و برق و گاز، به اضافه دستمزد کارگرها که سه میلیون تومان شده است، شما ۱۰ میلیون تومان پول عایدتان می‌شود. در یک نگاه ساده برآورد می‌کنید که کل هزینه‌های شما شش میلیون تومان بوده است، در حالی که فروش شما ده میلیون تومان بوده است بنابراین شما چهار میلیون تومان سود کسب کرده‌اید. اما به‌نظر شما این نحوه محاسبه درست است؟

اشتباه اول این است که هزینه ۵۰ میلیون تومانی خرید دستگاه را چگونه محاسبه می‌کنید. حتما با خود فکر می‌کنید که این دستگاه‌ها جزئی از کالاهای بادوام بوده و با توجه به طول عمر زیادشان، وقتی در بین روزها و سال‌ها هزینه را توزیع می‌کنیم میزان آن بسیار ناچیز خواهد بود و دیگر نیازی به محاسبه نیست. اما اقتصاد یک پاسخ روشن برای این قسمت دارد. اگر شما نمی‌توانستید یک دستگاه به این قیمت را بخرید چه راهی پیش رو داشتید؟ یا باید خدمات برش خود را در کارگاه‌های دیگر انجام می‌دادید که بالطبع به ازای هر خدمتی که به شما ارائه می‌شود هزینه آن نیز دریافت می‌شود یا باید یک دستگاه کرایه می‌کردید. در محاسبات اقتصادی هزینه یک دستگاه سرمایه‌ای به‌صورت نرخ اجاره آن وارد می‌شود. یعنی اگر اجاره روزانه دستگاه روزی ۲۰ هزار تومان است شما در محاسبات ماهانه خود مبلغ ۶۰۰ هزار تومان بابت هزینه دستگاه کسر می‌کنید. اما به‌واسطه اینکه خودتان دستگاه را خریداری کردید این هزینه به‌صورت بازده نصیب خودتان می‌شود.

شاید بگویید این نوع محاسبه چه برتری نسبت به سایر انواع محاسبات دارد؟ باید بیان کرد در این رویه یک مفهوم ارزشمند نهفته است که ارزش اقتصادی هر بخش را به‌خوبی نمایان می‌کند. این مفهوم پر‌بار همان هزینه فرصت است که حتی ارزش اقتصادی خود شما را نیز نشان می‌دهد. وقتی شما هزینه کرایه دستگاه را در محاسبات خود وارد می‌کنید به‌خوبی متوجه اهمیت خرید دستگاه خود می‌شوید. حضور یا عدم حضور این دستگاه روزانه ۲۰ هزار تومان برای شما هزینه خواهد داشت به‌دیگر بیان هزینه فرصت خرج پول دستگاه در جای دیگر برای شما روزانه ۲۰ هزار تومان خواهد بود. وقتی اقلام دیگر سرمایه‌ای را نیز به این صورت محاسبه کنید می‌توانید به اهمیت هر بخش و نقشی که در تولید دارند پی ببرید. این رویه به شما این دید را می‌دهد که به‌درستی از منابع در دسترس خود استفاده کنید و منابع خود را متناسب با ضروریات خود تخصیص دهید.

اگر از دید حسابداری سود و زیان خود را حساب کنید هیچ‌گاه متوجه اهمیت وجود فلان دستگاه نمی‌شوید یا شاید این دید به‌خوبی در شما شکل نمی‌گیرد که تا چه حد نیاز دارید از کالاهای سرمایه‌ای در تولیدات خود بهره ‌گیرید. حال تصور کنید که همه هزینه‌ها را به همین صورت وارد کردید سود اقتصادی چیست؟ و حتی هزینه اجاره دستگاه‌ها را نیز به‌درستی وارد کردید. فرض کنید بعد از کسر هزینه‌ها از درآمد در ماه اول ۱ میلیون تومان، در ماه دوم ۲ میلیون تومان، در ماه سوم ۴ میلیون تومان و. باقی بماند. حتما می‌پرسید حال که تمامی هزینه‌ها را متناسب با ادبیات اقتصادی و براساس هزینه فرصت کسر کردم پس این مبلغ باقی‌مانده چیست؟ آیا نباید گفت اکنون دیگر سود صفر نیست و میزان آن مثبت است؟

باید گفت این رقم به‌دست آمده ارزش اقتصادی فعالیت شماست. حضور شما در محل کسب‌وکارتان و انجام فعالیت‌های شما به این اندازه ارزش اقتصادی داشته است. به‌دیگر بیان هزینه فرصت فعالیت شما در مغازه یا بنگاه اقتصادیتان به این میزان بوده است. وقتی این مبلغ را در طول روزهای ماه یا ساعت‌های هفته توزیع می‌کنید نرخ هزینه فرصت شما استخراج می‌شود. بنابراین به‌راحتی به کسی که در حال اتلاف وقت شما است می‌توانید بگویید برای مثال هزینه همین ۲ ساعتی که من در مغازه نبودم ۶۰ هزار تومان بوده است. شاید هزینه فرصت همین ۲ ساعت برای یک پزشک ۶۰۰ هزار تومان یا بیشتر نیز باشد. بنابراین محاسبات اقتصادی ارزش هر جزئی از تولید را به درستی و براساس میزان ارزش اقتصادی آن عامل بیان می‌کند. وقتی گفته می‌شود سود اقتصادی نرمال صفر است به این مفهوم است که حاصل جمع ارزش هر بخش با هزینه‌ها برابر صفر است، در حالی که سود واقعی شما، دارایی‌های ثابت شما نظیر دستگاه‌ها، تجهیزات و. همچنین از همه مهم‌تر هزینه فرصت فعالیت شما یا وقت و تخصصی که شما در محیط کار می‌گذارید نیز هست.

سود اقتصادی و سود اقتصادی چیست؟ سود حسابداری؛ تفاوت حضور و غیاب هزینه فرصت

سود اقتصادی و سود حسابداری

بیشتر افراد، سود را مبلغ باقی‌مانده از کسر هزینه‌ها از درآمد می‌دانند اما سود در اقتصاد، مفهومی گسترده است که بر اساس فاکتورهای مختلف، انواع مختلفی برای آن تعریف شده است. در این میان، سود اقتصادی و سود حسابداری و تفاوت آن‌ها، بیش از سایر انواع سود در اقتصاد و سرمایه‌گذاری مطرح می‌شود. این دو، هر کدام تعریف و کاربرد مشخص خود را دارد و آگاهی نسبت به تفاوت‌ها و کاربردهای هر یک، می‌تواند مسیر سرمایه‌گذاری و کسب سود فعالان اقتصادی را روشن‌تر و مطمئن‌تر کند.

برای درک بهتر کاربرد سود حسابداری و سود اقتصادی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی، لازم است که ابتدا تعریف هر کدام را بدانیم و تفاوت‌های آن‌ها را به درستی درک کنیم.

سود حسابداری چیست؟

سود اقتصادی و سود حسابداری

سود حسابداری، همان سودی است که به طور پیش‌فرض در ذهن عموم مردم وجود دارد؛ یعنی مبلغی که از محاسبه‌ی عددی اختلاف هزینه‌ها و درآمدها به دست می‌آید. به عبارتی، سود حسابداری مبلغی است که از فروش به دست می‌آيد؛ ولی هزینه‌های تولید یا خدمات باید از این میزان کسر شود. به بیان دیگر، سود حسابداری سودی است که درآمد به‌دست‌آمده را از سرمایه‌گذاری و یا بنگاه‌داری نشان می‌دهد.

به بیانی ساده‌تر، اگر درآمد بنگاهی بیش از هزینه حسابداری آن باشد، سود حسابداری حاصل خواهد شد. زمانی که از سود حسابداری حرف می‌زنیم، باید آن را به عنوان درآمدی تعریف کنیم که هزینه‌های صریح از آن کسر شده است. در محاسبه سود حسابداری،‌ مواردی نظیر دارایی‌های اجاره‌ای، تعدیل یا معاملات غیرنقدی برای استهلاک، پیش‌بینی‌ها، کمک‌هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری در هزینه‌های توسعه، در نظر گرفته می‌شود.

به عنوان مثال، در نظر بگیرید که شرکتی برای ساخت یک کالا ۳۰۰ هزار تومان هزینه می‌کند. سپس آن را به قیمت ۳۵۰ هزار تومان می‌فروشد. در این مثال ۵۰ هزار تومان حاصل اختلاف میان هزینه ساخت و قیمت فروش، سود خالص حسابداری نامیده می‌شود.

سود اقتصادی

سود اقتصادی اما، مفهومی است که کم‌تر نزد عامه مردم مطرح است و بیش‌تر فعالان اقتصادی حرفه‌ای از کاربرد آن در سرمایه‌گذاری استفاده می‌کنند. تفاوت سود اقتصادی و سود حسابداری، در فاکتورهای تعیین‌کننده‌ی آن‌‌هاست. سود اقتصادی با نام ارزش افزوده اقتصادی نیز شناخته می‌شود. در تخمین سود اقتصادی، فاکتورهای زیر مورد استفاده قرار می‌گیرد:

  • محاسبه سود عملیاتی موسسه به کمک اطلاعات مندرج در صورت‌های مالی و تطبیق آن با سودهای حسابداری به منظور نمایش بهتر عملکرد دوره‌ای موسسه
  • محاسبه هزینه سرمایه
  • مقایسه سود عملیاتی هزینه سرمایه
  • هزینه فرصت

بیشتر بخوانید

هزینه اقتصادی، تفاوت میان کل درآمد و کل هزینه، با در نظر گرفتن هزینه فرصت است. به عبارتی، در کنار عواملی همچون ارزش باقی‌مانده، تغییرات سطح تورم، نرخ مالیات و نرخ بهره در گردش پول، در نظر گرفتن هزینه فرصت از دست رفته کلیدی‌ترین عامل در محاسبه سود اقتصادی و همچنین وجه تمایز اصلی سود اقتصادی با سود حسابداری است. به طور ساده، اگر که درآمد، بیشتر از هزینه فرصت باشد، سود اقتصادی حاصل می‌شود.

بگذارید قبل از ارائه مثال و تشریح این تفاوت، ابتدا تعریف دقیقی از هزینه فرصت از دست رفته داشته باشیم.

هزینه فرصت از دست رفته چیست؟

اگر بین چندین انتخاب برای سرمایه‌گذاری، یکی را انتخاب کنید، تفاوت هزینه‌ی بهترین انتخاب و انتخاب‌های دیگر، همان هزینه فرصت (Opportunity Cost) یا هزینه فرصت از دست رفته نامیده می‌شود. به بیانی دیگر، هزینه فرصت از دست‌رفته در حسابداری به آن معناست که اگر قسمتی از دارایی‌های خود را به منظور تولید یک محصول خاص سرمایه‌گذاری کنید، فرصت سرمایه‌گذاری را در پروژه‌ها یا دیگر محصولات از دست خواهید داد.

هزینه فرصت برای تولید کالا یا خدمات، عموماً از هزینه حسابداری بیشتر است؛ چرا که ارزش ریالی هزینه‌های آشکار و هزینه‌های غیرآشکار را نیز شامل می‌شود. هزینه‌های آشکار همان هزینه‌های حسابداری هستند و هزینه‌های غیرآشکار، به هزینه‌های ضمنی و یا غیرعینی اشاره دارند.

به عنوان مثال، اگر در بین چند طرح اقتصادی، شما طرحی با ۱۰ درصد نرخ بازگشت انتخاب کرده‌اید و سودآورترین طرح ۱۲ درصد عایدی داشته، هزینه فرصت از دست رفته‌ی شما ۲ درصد است.

در زبان فارسی، علاوه بر استفاده از عبارت «هزینه فرصت از دست رفته» از عباراتی همچون هزینه جانشینی، هزینه جایگزین، هزینه بدیل، هزینه متقابل، هزینه اقتصادی، قیمت سایه‌ای، و هزینه سایه‌ای نیز استفاده می‌شود.

تفاوت سود اقتصادی و حسابداری در چیست؟

به طور خلاصه و با توجه به توضیحات بالا می‌توان گفت، سود حسابداری تفاوت میان هزینه‌ها و درآمدهاست. این سود بر طبق اصول حسابداری محاسبه می‌شود. منظور از هزینه‌ها، هزینه‌های داخلی برای انجام امور است. اما سود اقتصادی، تفاوت میان هزینه‌ها و درآمدها با در نظر گرفتن هزینه‌های عینی و صریح و هزینه‌های ضمنی است. منظور از هزینه‌های ضمنی، پرداخت‌هایی است که برای اطمینان دادن به منابع مالی شرکت به آن‌ها نیاز داریم. به این هزینه‌، هزینه سرمایه‌ای نیز گفته می‌شود.

به طور کلی می‌توان گفت که سود حسابداری، سودی است که حتما به دست آمده و حاصل شده است. اما سود اقتصادی به دلیل نوسان‌های موجود، ممکن است هر لحظه تغییر کند؛ یعنی مانند سرمایه‌گذاری در بورس است و نمی‌توان قطعیتی برای آن قائل بود.

تفاوت سود اقتصادی و حسابداری، ناشی از تفاوت دیدگاه اقتصاددانان و حسابداران است. حسابداران برای محاسبه میزان استهلاک از روش‌های خطی مستقیم یا تصاعدی استفاده می‌کنند. اما اقتصاددانان به شیوه‌هایی روی می‌آورند که مبتنی بر بهره است. سرمایه‌گذاران از طریق تحلیل‌های پیاپی به دنبال این هستند که نوسان‌های قیمت را برآورد کنند و درباره شیوه سرمایه‌گذاری تصمیم بگیرند. حسابداران اطلاعاتی را در مورد جریان‌های نقدی ارائه می‌کنند. اما محاسبه سود اقتصادی، امری است که بر عهده سرمایه‌گذاران است.

یکی از موارد دیگر تفاوت میان سود اقتصادی و سود حسابداری، این است که همیشه سود اقتصادی نسبت به سود سود اقتصادی چیست؟ حسابداری کمتر است. می‌توان مشاهده کرد که سود حسابداری در مقایسه با سود اقتصادی، تنها در سال‌های جهشی حاصل می‌شود. هم‌چنین سود حسابداری در مقایسه با سود اقتصادی،‌ برای مدت معینی محاسبه می‌شود.

در ادامه با آوردن یک مثال، حالت‌های مختلف بررسی سود را از منظر سود اقتصادی و سود حسابداری بررسی می‌کنیم تا بهتر این تفاوت را متوجه شوید.

حالت نخست

چنین در نظر بگیرید که می‌خواهید یک کسب‌وکار جدید راه بیندازید. پس از گذشت یک سال از آغاز فعالیت خود، حسابرسی می‌کنید و متوجه می‌شوید که در طول این مدت، ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته‌اید. اما ۱۷ میلیون تومان از درآمد مذکور، صرف هزینه‌های کسب و کار شده است. پس سود حسابداری که از این کار در طول یک سال به دست آورده‌اید، ۳۳ میلیون تومان بوده است.

حالت دوم

حال بیایید چنین در نظر بگیریم که به جای این‌که خودتان کسب و کار راه بیندازید، برای فرد دیگری کار کنید. فرض کنید که در این صورت، طی یک سال می‌توانستید مبلغ ۲۰ میلیون تومان کسب درآمد کنید. در این حالت، هزینه فرصت برای شما ۲۰ میلیون تومان محاسبه می‌شود. یعنی مبلغ ۲۰ میلیون تومان از سود حسابداری‌تان در مثال قبلی، در واقع سود حساب نمی‌شود؛ بلکه هزینه‌های غیرآشکاری است که از دست داده‌اید. این هزینه به آن خاطر از دست رفته است که خودتان مستقیماً یک کسب‌وکار راه انداخته‌اید.

به علاوه اگر خودتان کسب‌وکارتان را ایجاد نمی‌کردید، این امکان وجود داشت که آن را به فرد دیگری اجاره بدهید. به این ترتیب این مبلغ، در دسته هزینه‌های حسابداری شما محاسبه نمی‌شود. مثلا اگر اجاره مغازه سالانه ۳۰ میلیون تومان باشد، با دایر کردن مغازه‌تان این مبلغ را از دست داده‌اید؛ چرا که می‌توانستید مغازه را اجاره دهید و این مبلغ را از مستاجر دریافت کنید.

پس هزینه‌های کسب‌وکارتان نه تنها شامل هزینه‌های لازم برای عرضه و فروش محصول است، بلکه هزینه ماندن خودتان در مغازه نیز باید در نظر گرفته شود. به بیان ساده‌تر، مطابق آن‌چه گفته شد، می‌توانستید با اجاره مغازه، پولی را نیز به دست آورید. به این ترتیب هزینه اقتصادی برای راه‌اندازی کسب‌وکار جدیدتان برابر می‌شود با ۲۰ میلیون تومان هزینه برای کار کردن در جایی دیگر، به اضافه ۳۰ میلیونی که از اجاره دادن مغازه به دست می‌آورید و هم‌چنین ۱۷ میلیون تومان برای هزینه‌های کسب‌وکار. مجموع این ارقام می‌شود ۶۷ میلیون تومان.

به حالت اول برگردیم. در آن حالت ۳۳ میلیون تومان سود کسب کرده بودید. مشخص است که راه انداختن کسب‌وکار به صورت مستقل، سودی برای‌تان نداشته است. چرا که با اجاره دادن مغازه و کار کردن برای فردی دیگر، می‌توانستید چیزی بیش از دو برابر این مبلغ را به دست آورید.

جمع‌بندی

سود حسابداری از تفاوت میان درآمدها و هزینه‌ها به دست می‌آید اما در این محاسبه، هزینه‌های فرصت را در نظر نمی‌گیریم. در سمت مقابل، سود اقتصادی تفاوت میان کل درآمدها و کل هزینه‌هایی است که شامل هزینه فرصت نیز می‌شود.

به عبارتی سود حسابداری را می‌توان به عنوان درآمدی تعریف کرد که پس از کسر هزینه‌های صریح به دست می‌آید. در سمت مقابل سود اقتصادی درآمد ناشی از هزینه‌های صریح و ضمنی است. سود حسابداری برای مدتی معین محاسبه می‌شود و میزان آن کمتر از سود اقتصادی است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.