پیش بینی جالب 18 تحلیلگر بازار از قیمت طلا - طلا آماده پرواز دوباره است؟
سرویس اقتصادی - اقتصادنیوز : اونس طلا هفته اخیر را در سطح ۱۹۸۸ دلاری به پایان رساند. این فلز گرانبها این هفته را نیز صعودی به پایان رساند.
به گزارش سرویس اقتصادی برخط نیوز به نقل از خبرآنلاین - صعود ۰.۸۶ درصدی قیمت طلا در هفته گذشته سبب شد تا پنجمین بازدهی مثبت هفتگی طلا در میان شش هفته اخیر به ثبت برسد.
نتایج نظرسنجی درباره روند قیمتی طلا در هفته آینده حکایت از کاهش فضای صعودی میان تحلیلگران و سرمایه گذاران خرد نسبت به هفته های گذشته است.
با این وجود گروهی از کارشناسان بازار بر این باورند که ریزش قیمت فلز زرد از قله ۲۰۷۰ دلاری در هفته گذشته فقط می تواند یک تثبیت قیمتی موقتی در بازار باشد و روند بلند مدت طلا می تواند صعودی باشد.
در نظرسنجی این هفته سایت کیتکو، ۱۸ تحلیلگر بازار شرکت کردند که از میان آنها هشت نفر معادل با ۴۴ درصد شرکت کنندگان بر این باور بودند که قیمت طلا مجددا صعودی خواهد بود. این درحالی است که هنوز هم درصد تحلیلگرانی که بر نزولی بودن قیمت طلا تاکید دارند کمتر از صعودی هاست. ۱۷ درصد از این تحلیلگران به نزولی بودن قیمت طلا در هفته آینده رای دادند و ۳۹ درصد نیز بازاری با نوسان اندک را پیش بینی کردند. این در حالی است که در هفته های گذشته اکثریت قریب به اتفاق شرکت کنندگان نگاهی صعودی به طلا داشتند؛ پیش بینی که درست هم از آب درآمد.
در همین حال و در نظرسنجی مین استریت این سایت که به صورت آنلاین از سرمایه گذاران خرد به عمل می آید، این هفته در حدود هزار نفر شرکت کردند که ۶۳ درصد آنها گفته اند طلا مسیر صعودی خود را هفته آینده ادامه خواهد داد. این در حالی است که فقط ۲۲ درصد به نزولی بودن قیمت فلز زرد رای دادند و ۱۵ درصد باقی مانده نیز بازاری بدون نوسان قیمتی را پیش بینی کردند.
اثر عجیب نرخ ارز روی بورس/ چرا بورس سقوط میکند؟
ایسنا نوشت: یک تحلیلگر بازار سرمایه ضمن انتقاد از برخی تصمیماتی که درمورد این بازار اخذ شده است، گفت: کاهش قیمت ارز ناشی از اخباری که از توافق های سیاسی احتمالی به گوش میرسد به بازار آسیب نمیرساند، بلکه برخی تصمیمات باعث از بین رفتن اعتماد سهامداران این بازار شده است.
روزبه شریعتی با تاکید بر اینکه نمیتوان رابطه مستقیمی بین کاهش ارزش قیمت دلار و روند نزولی بازار سرمایه پیدا کرد، توضیح داد: اگر قیمت دلار رشد پیدا کند و این رشد متاثر از کاهش ارزش پول ملی و تورم باشد، قیمت سهام هم مانند سایر بازارها و کالاهای داخل کشور، رشد میکند. اما اگر کاهش ارزش دلار متاثر از سیگنال های مثبت سیاسی، توافق سیاسی، کاهش تنش و ثبات سیاسی شکل بگیرد و گشایش های اقتصادی را در پی داشته باشد، شرایط فرق خواهد کرد.
وی ادامه داد: درواقع باید دید وقتی تحریم های سیاسی برداشته شود و بتوانیم نفت بفروشیم و ارز واردکشور کنیم، چه اثرات سیاسی را در پی خواهد داشت. شرایط شرکت ها در شرایط تحریم بسیار وخیم است. برای مثال به صورت غیررسمی شنیده میشد که یک زیرمجموعه تاپیکو، مجبور بود به دلیل شرایط تحریم، محصولات خود را تا ۲۰ درصد زیر قیمت منطقی صادر کند. یا شرکت های بزرگ دیگر برای اینکه بتوانند ارز خود را وارد کشور کنند، هزینه پول میدهند.
این تحلیلگر بازار سرمایه با بیان اینکه همه این موضوعات عواقب تحریم سنگینی بوده که روی ایران است، اظهار کرد: نتیجه این موضوعات شرایط بد اقتصادی برای شرکت ها است. نرخ استهلاک از تشکیل سرمایه ثابت افزایش یافته بود. یعنی شرکت ها بیشتر از اینکه برای ایجاد ارزش افزوده، سرمایه گذاری مجدد کنند مستهلک شده اند و این زنگ خطر بسییر بزرگی است.
شریعتی با اشاره به اخباری که درمورد احتمال توافقات هسته ای منتشر شده است، عنوان کرد: مذاکرات جدی است و سیگنال های توافق به گوش می رسد. حتی صحبت از این می شود که کنار رفتن دو عضو مذاکره کننده امریکا به دلیل درخواست ایران بوده است. گفته میشود ۱۰ میلیارد دلار از پول ایران آزاد خواهد شد و معافیت هایی توسط باید صورت خواهد گرفت. تاثیر این اخبار را میتواند روی روی قیمت ارز در بازار ازاد هم مشاهده کرد که به محدوده ۲۶ هزار و ۵۰۰ تومان رسیده است.
وی با تاکید بر اینکه متغیرهای زیادی روی بازار سرمایه تاثیر میگذارد، گفت: زمانی که ثبات سیاسی وجود داشته باشد و چشم انداز آینده روشن باشد، بازارهای مالی از جمله بازار سرمایه P/E میگیرند. چراکه شرکتی که در دوره تحریم ۱۰۰۰ تومان سود میسازد، بعد از توافق میتواند ۱۵۰۰ تومان سود بسازد و سال بعدی هم با چند کشور اروپایی قرارداد ببندد و میزان سودی که میسازد به ۲۵۰۰ تومان برسد.
این تحلیلگر بازار سرمایه ادامه داد: چند صنعت به صورت سنتی در کشور ما متاثر از این نگاه هستند که مورد اقبال واقع می شود. این صنایع عبارت اند از صنعت خودرو، بانک، بیمه و لیزینگ. همچنین گشایش های اقتصادی در صنایع پتروشیمی و فلزی و معدنی میتواند منجر به این شود که این صنایع زیر قیمت تعادلی نفروشند.
شریعتی در ادامه با اشاره به شرایط کنونی بازار سرمایه، عنوان کرد: بازار از یک فراز و نشیب بسیار سنگینی بیرون آمده است و با آن دست و پنجه نرم میکند. دولت به خاطر کسری بودجه عملا در جیب شرکت ها دست میکند. نرخ مالیات را دستکاری میکند و محصولاتی را نیمه خام و خام اعلام میکند که قابل پذیرش نیست. نرخ گاز را خلاف منطق بالا میبیند. همه این موضوعات به بازار سرمایه اسیب زده، بازار را دچار تنش کرده و اطمینان ها از بین رفته است و این اطمینان به این سادگی نمیتواند ترمیم شود.
وی ادامه داد: در برخی زیرمجموعه های ایمیدرو سفارش های حمایتی جهت اعتمادسازی روی تابلو گذاشته می شود که اگر این اتفاق مستمر و مداوم باشد میتواند در بازگرداند اعتماد موثر باشد. باید خیال بازار و سرمایه گذار راحت باشد که نگاه سهامدار عمده و دولت این نیست که سهم را به مردم بفروشد و پول را از بازار خارج کند. این نگاه بیشترین اسیب را به بازار زده است.
این تحلیلگر بازار سرمایه ادامه داد: این نگاه باید برعکس باشد و طوری از این بازار مالی حمایت شود که به شریان اصلی اقتصاد کشور تبدیل شود. نه اینکه صحبت از مالیات های سنگین برای شرکت ها کنیم و معافیت های مالیاتی صادراتی را حذف کنیم و از آن طرف معافیت مالیاتی ملک را از ۱۰ میلیارد تومان به بالای ۲۰ میلیارد ببریم! این اتفاق شبهاتی را در ذهن سرمایه گذار ایجاد میکند. اینکه چرا یک نفر با ۲۵ میلیارد تومان ملک باید سالانه ۵ میلیون تومان مالیات بپردازد اما یک شرکت ۱۵ برابر نرخ گاز به روسیه به دولت پول گاز پرداخت کند.
باندهای بولینگر (Bollinger Bands) چیست؟ و چه کاربردی در بازار ارزهای دیجیتال دارد؟
باندهای بولینگر یک ابزار تحلیل تکنیکال است که توسط جان بولینگر در دهه 1980 برای معاملات سهام ایجاد شد. باندها شامل یک شاخص نوسان هستند که بالا یا پایین نسبی قیمت اوراق بهادار را در رابطه با معاملات قبلی اندازه گیری میکند. نوسانات با استفاده از انحراف معیار اندازه گیری میشود که با افزایش یا کاهش نوسان تغییر میکند. باندها در صورت افزایش قیمت گسترده شده و با کاهش قیمت باریک میشوند. با توجه به ماهیت پویا باندهای بولینگر را میتوان در معاملات انواع ارزهای دیجیتال اعمال کرد.
باندهای بولینگر به افتخار جان بولینگر، مدیر دارایی و تحلیلگر فنی آمریکایی نامگذاری شده اند. او به شبکه خبری مالی پیوست که توسط NBC خریداری شد و توضیحاتی را برای CNBC ارائه کرد جان بولینگر شرکت سرمایه گذاری خود بولینگر کپیتال را تأسیس کرد. او همچنین در هیئت مدیره انجمن تکنسین های بازار (MTA) و همچنین در فدراسیون تحلیلگران فنی (FTA) خدمت کرد.
باندهای بولینگر چیست؟
باندهای بولینگر از سه خط باند بالا، میانی و پایین تشکیل شده است. باند میانی یک میانگین متحرک است و پارامترهای آن توسط معامله گر انتخاب میشود. نوارهای بالایی و پایینی در دو طرف نوار میانگین متحرک قرار دارند. معاملهگر تعداد انحرافات استاندارد مورد نیاز خود را برای تعیین شاخص نوسانات تعیین میکند. تعداد انحرافات استاندارد به نوبه خود فاصله بین باند میانی و باندهای بالا و پایین را تعیین میکند. موقعیت این باندها اطلاعاتی در مورد میزان قوی بودن روند و سطوح بالقوه قیمت بالا و پایین که ممکن است در آینده نزدیک مورد انتظار باشد، ارائه میدهد.
باندهای بولینگر به عنوان مجموعه ای از سه خط بر روی قیمت دارایی ها تعریف می شود:
- خط وسط یک میانگین متحرک ساده (SMA) از N دوره است.
- باند بالایی مقدار خط وسط به اضافه k برابر انحراف استاندارد (SD) قیمت است.
- باند پایین مقدار خط وسط ویژگیهای تحلیلگر بازار منهای K برابر انحراف استاندارد (SD) قیمت است.
بنابراین، از نظر ریاضی باندهای بالا و پایین را می توان به صورت زیر محاسبه کرد:
بهطور پیشفرض پارامترهای باندهای بولینگر معمولاً در اکثر پلتفرمها روی N=20 و k=2 تنظیم میشوند البته میتوانید آنها را تغییر دهید و با مقادیر مختلف آزمایش کنید. به هر حال k لزوماً یک عدد صحیح یا بزرگتر از 1 نیست و میانگین متحرک ساده را می توان جایگزین کرد. وقتی نوبت به تجارت میرسد خلاقیت را فراموش نکنید.
با استفاده از فرمول بالا میتوانید یک «کانال» را در اطراف قیمت ترسیم کنید، همانطور که در نمودار 1 ساعته BTCUSD زیر مشاهده میکنید: از نمودار بالا به راحتی می توانید متوجه شوید که پهنای باند (یعنی تفاوت بین باند بالا و پایین) بسته به نوسانات گسترده و باریک میشود. هرچه باندها را گستردهتر میبینید یعنی در آن زمان نوسانات بیشتری وجود دارد. برعکس وقتی باندهای باریک تر را میبینید به معنای نوسانات کمتر در بازار است.
دوره های نوسان بالا و پایین با بررسی رفتار باندها به سرعت شناسایی میشوند. در واقع زمانی که باندها در حال انقباض هستند با افزایش نوسانات احتمال تغییرات شدید قیمت وجود دارد. یکی دیگر از ویژگی های جالب باندهای بولینگر این است که آنها راهی برای شناسایی تحت شرایط خاص و مناطقی که بیش از حد فروش و خرید دارند در رابطه با میانگین متحرک ارائه میدهند. به طور خاص زمانی که بالا و پایینهای جدید در خارج از باندها و به دنبال اوج و پایین های ساخته شده در داخل باندها ایجاد میشود، احتمال زیادی وجود دارد که تغییر روند در شرف وقوع باشد.
در نهایت باندهای بولینگر همیشه سیگنال معکوس روند را نشان نمیدهند، اما می توانند الگوی ادامه روند را تشخیص دهند: اگر قیمت از باند بالایی فراتر رفت یا به زیر باند پایین سقوط کرد، سیگنال قوی از ادامه روند فعلی خواهیم داشت. این قانون بسیار مهمی است که باید در نظر داشت، اگرچه بسیاری از معامله گران تازه کار آن را فراموش میکنند و همیشه سعی میکنند به دنبال بالا و پایین در اطراف باندها باشند.
محدودیت های باندهای بولینگر
اگرچه باندهای بولینگر ابزارهای مفیدی برای معامله گران فنی هستند اما چند محدودیت وجود دارد که معامله گران باید قبل از استفاده از آنها در نظر بگیرند. یکی از این محدودیت ها این است که باندهای بولینگر عمدتاً واکنشی هستند و پیش بینی کننده نیستند. باندها به تغییرات در حرکات قیمت یا روند صعودی یا نزولی واکنش نشان می دهند اما قیمت ها را پیش بینی نمی کنند. به عبارت دیگر مانند اکثر اندیکاتورهای فنی، باندهای بولینگر یک اندیکاتور عقب مانده هستند. این به این دلیل است که این ابزار بر اساس یک میانگین متحرک ساده است که میانگین قیمت چندین نوار قیمت را میگیرد.
اگرچه معامله گران ممکن است از باندها برای سنجش روندها استفاده کنند اما نمی توانند از این ابزار به تنهایی برای پیش بینی قیمت استفاده کنند. جان بولینگر، توسعهدهنده باندهای بولینگر توصیه میکند که معاملهگران باید از این سیستم همراه با دو یا سه ابزار غیرهمبسته استفاده کنند که سیگنالهای مستقیمتری از بازار ارائه میدهند. اکنون که درک روشنی از نحوه محاسبه و تفسیر باندهای بولینگر داریم اجازه دهید در بخش بعدی چند استراتژی را بر اساس آنها مرور کنیم.
باندهای بولینگر در معاملات ارز های دیجیتال
همانطور که در بالا گفتیم باندهای بولینگر میتوانند سیگنال های برگشتی و همچنین ادامه را ارائه دهند. استراتژی های زیر از این ویژگی باند استفاده میکنند.
1) جهش بولینگر
این تا حد زیادی ساده ترین استراتژی برای تجارت ارزهای دیجیتال با استفاده از باندهای بولینگر است. با توجه به اینکه باند پایین سطوح فروش بیش از حد را فراهم میکند و باند بالایی که بیش از حد خرید شده است فقط زمانی که بازار نزدیک باند پایین یا زیر آن است خرید کنید و زمانی که قیمت بازار نزدیک یا بالاتر از باندهای بالایی است، بفروشید. راحت است ها؟
نه خیلی عجله نکنید! قبل از معامله جهش بولینگر باید شرایط فعلی بازار را شناسایی کنید. آیا قیمت در حال حرکت است یا روند رو به رشد است؟ در حالت اول این استراتژی مانند یک طلسم عمل میکند اما در مورد دوم آماده باشید که پول زیادی از دست بدهید.
خوشبختانه باندهای بولینگر معیاری برای زمانی که بازار در حالت بدون روند خاص است را ارائه میدهند: اگر باندها تقریباً ثابت هستند زمان آن رسیده است که با استراتژی جهش بولینگر را معامله کنید.
بیایید یک مثال را مرور کنیم: به نمودار 4 ساعته LTCUSD زیر نگاه کنید. دایره های سبز نشانه فرصت های خرید بالقوه هستند در حالی که دایره های قرمز مکان مناسبی برای فروش هستند.
در حالی که شیب باندهای بولینگر مسطح است استراتژی جهش به خوبی کار میکند اما وقتی قیمت از باند بالایی شکسته شود و برنگردد چه اتفاقی میافتد؟ سپس نوبت به توقف معامله جهش بولینگر میرسد. البته هنگام معامله با این استراتژی مهم است که سطوح توقف ضرر را خیلی دور از نقطه ورود خود تنظیم کنید.
2) فشار بولینگر
باندهای بولینگر همچنین راهی برای تشخیص شروع روندهای جدید ارائه میدهند. فقط به دنبال یک دوره نوسان کم طولانی با نوارهای باریک باشید و منتظر بمانید تا کندلی در بالا یا پایین باندها بسته شود سپس آنها شروع به گسترش می کنند. هنگامی که این الگو را شناسایی کردید فقط در جهت شکست معامله کنید.
یک مثال واضح از فشار بولینگر را میتوان در نمودار 4 ساعته ریپل زیر یافت: پس از چندین روز بازار با نوسانات کم یک کندل صعودی قوی در بالای نوار بالایی (دایره سبز) شکسته میشود. پس از شکست XRPUSD یک حرکت انفجاری به سمت بالا را آغاز کرد و بیش از 100٪ افزایش یافت و چندین اوج جدید را بالای باند بالایی نشان داد.
جمع بندی
باندهای بولینگر ابزاری عالی برای درک چگونگی نوسانات بازار و یافتن فرصت های معاملاتی عالی هستند. با این حال مهم است که فراموش نکنید که تفسیر باندهای بولینگر بسته به نوسان فعلی آن متفاوت است. بنابراین هرگز از آنها فقط به عنوان یک نوسان ساز خرید یافروش بیش از حد استفاده نکنید.
همچنین توصیه می شود که منحصراً به یک شاخص تکیه نکنید. بهتر است باندهای بولینگر را با سایر اندیکاتورها مانند RSI یا ADX ترکیب کنید تا نقاط ورود و خروج را شناسایی کنید. با انجام این کار احتمال موفقیت خود را در معاملات افزایش میدهید.
تحلیل تکنیکال چیست و چه مزایایی نسبت به تحلیل بنیادی دارد؟
حتما درباره تحلیل نمودارهای قیمت یا به اصطلاح تحلیل تکنیکال چیزهایی شنیدهاید. در این مطلب قصد داریم در مورد این نوع تحلیل، مطالب جامعتری ارائه کنیم و مزایای آن را نیز بررسی نماییم. اگر بخواهیم تعریف تحلیل تکنیکال (یا تکنیکی) را در یک جمله و بصورت خلاصه بگوییم، تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیشبینی آینده روند قیمتها میباشد.
رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل میباشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند.
سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل میباشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند .
3ـ تاریخ تکرار می شود .
1 – همه چیز در قیمت لحاظ شده است
شاید بتوان ادعا کرد جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. تا زمانی که به درک درستی از این جمله نرسیده باشیم شاید پیشروی در یادگیری تحلیل تکنیکال کار بیهودهای باشد.
یک تحلیلگر تکنیکال در ابتدا به این باور رسیده است که هر چیزی که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای سیاسی، فاندامنتال، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها در قیمت یک سهم لحاظ شده است. پس از درک و پذیرش جمله فوق به عنوان مقدمه تحلیل تکنیکال به این نتیجه می رسیم که تحلیل قیمت ها تمام آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای اثبات عدم صحت این ادعا (که برخی تحلیلگرها نیز به آن مغرور هستند)، زمان زیادی صرف شده و نتیجه ای حاصل نشده است. همه تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.
چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشی گیرد قیمت کاهش خواهد یافت. این تغییرات پایه و اساس تمام پیش بینیهای اقتصادی و بنیادی میباشد. برداشت تکنسینها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت پس باید تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامتنالی تأثیر خود را گذاشته باشند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شدهاند.
پس در این مبحث ما به این نتیجه میرسیم که یک تحلیلگر تکنیکال نیز به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد.
قریب به اتفاق تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر می دهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار می باشد و همین نیرو بر قیمت ها تأثیر می گذارد. نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند.
این یک قانون است که تحلیلگر تکنیکال به هیچ وجه به دنبال یافتن دلیل تغییر جهت قیمتها نیست. بیشتر اوقات در آغاز یک روند و یا در نقطه تغییر جهت قیمت از افزایش به کاهش و یا برعکس هیچ کس به طور قطع دلیل این تغییر جهت را نمی داند. (در واقع برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست که چیست و فقط بر قیمت و حجم تمرکز دارد) تحلیلگر تکنیکال به سادگی و با استفاده از الگوها می تواند این تغییر را به موقع شناسایی کند و پایداری آن را بسنجد.
باید در خاطر داشت، مادامی که یک تحلیلگر تکنیکی بر این عقیده باقی بماند که همه چیز در قیمت لحاظ شده است موفق خواهد شد که از بسیاری از افراد باتجربه بازار (که از این ابزار استفاده نمیکنند) سود بیشتری کسب کند.
پذیرش جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» به عنوان اولین قدم مساوی است با پذیرش اهمیت بررسی قیمت.
یک ویژگیهای تحلیلگر بازار تحلیلگر لزوماً نیاز نیست از بازار باهوشتر باشد و یا قادر باشد که پیش بینیهای متحیرانهای درباره تغییرات قیمت انجام دهد. با استفاده از بررسی روند قیمت به کمک ابزارهای تکنیکی مختلف مانند اندیکاتورها، یک تحلیل گر تکنیکال میتواند بهترین زمان برای خرید و فروش سهم را تشخیص دهد و انتخاب کند.
2 – قیمت ها براساس روندها حرکت میکنند
ضروری است که این مفهوم را بپذیریم که قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند. در اینجا نیز تا زمانی که به باور این اصل نرسیده باشیم تلاش برای یادگیری تحلیل تکنیکال بیفایده است .
هدف از ترسیم نمودار قیمت، ویژگیهای تحلیلگر بازار شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت این روند است، پیش از آنکه قیمتهای آتی، روند آینده را مشخص کنند.
نظریه ثابت شدهای نیز وجود دارد که میگوید قیمتها بر اساس روندها حرکت می کنند و یا به عبارت دیگر قیمت ها دوست دارند که روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت بدهند. این قانون به نوعی بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است. شاید بتوان آن را این گونه نیز مطرح کرد که قیمتها به روند فعلی خود را ادامه میدهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت، آنها را متوقف کند.
این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیلگران تکنیکال میباشد. آنها معتقدند که روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ میکنند.
3 – تاریخ تکرار میشود
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسانها میباشد .
به عنوان مثال الگوهای ویژگیهای تحلیلگر بازار نمودارهایی که چندسال پیش ترسیم شدهاند دقیقاً منعکس کننده تأثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمتها هستند.
نمودارها به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند. از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کردهاند فرض شده که در آینده نیز به همان خوبی جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث میشود که آنها را به عنوان اصل ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم.
بیان دیگری از این موضوع این است که بگوییم : تاریخ تکرار می شود و این کلیدی است برای پیش بینی آینده از طریق تحلیل گذشته و یا اینکه بگوییم آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته …
مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
مزیت اول- انعطافپذیری و سازگاری با همه بازارها
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف می باشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد.
چارتیست به راحتی میتواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال به علت اینکه همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمیتوانند از جایی که هستند دور شوند.
به طور مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، میتوانید هرزمان که خواستید بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید. تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با ابزاری سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
مزیت دوم- قابل استفاده برای بازههای زمانی مختلف
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازههای زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معاملهگران روزانه چه معاملهگران چند روزه و کوتاهمدت و چه خریداران میانمدت و چه افرادی که در بازههای زمانی طولانی مشغول به خرید و فروش میباشند، میتوانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمیشود و این سلیقه و روش کار معاملهگر میباشد که در چه بازهای به تحلیل بپردازد.
تحلیلگر تکنیکی با تعیین بازه زمانی موردنظرش این را مشخص میکند که قصد پیشبینی برای چه مدت زمانی را دارد. این عقیده که برخی از افراد میگویند تحلیل تکنیکال صرفاً در بازههای زمانی کوتاهمدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.
این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاهمدت هستند در واقع تحلیلگر تکنیکال برای پیشبینی بازههای زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده میکند و به دلیل همین تکنیکها میباشد که این نوع تحلیل را تکنیکال می نامند.
مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام
همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر میگذارد و باعث میشود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند. یک تحلیلگر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت سهام بررسی میکند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند.
ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر فاندامنتال به وسیله آن نشان میدهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیلگر فاندامنتال میگوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و برعکس.
هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیشبینی اینکه قیمتها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد میپردازند. یک تحلیل فاندامنتال علتهای تغییر قیمت را بررسی میکند حال آنکه یک تحلیلگر تکنیکال تأثیرات آن را به چالش میکشاند. تحلیلگر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علتها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیلگر فاندامنتال همواره به علتها و دلایل تغییر قیمت میپردازد.
بیشتر معاملهگران خود را در یکی از دو دسته تحلیلگران فاندامنتال و یا تکنیکال طبقهبندی میکنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیلگران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرابگیرند و همین طور بسیاری از تحلیلگران تکنیکی نیز تلاش میکنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند.
مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علتها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکتهای مهم بازار، یک تحلیل گر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارایه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیلگر تفاوتهای زیادی را در برداشتهایشان و روند قیمت مشاهده میکنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک میکنند ولی گاهاً برای انجام هر گونه عکس العمل خیلی دیر شده است.
این اختلافات ظاهری را شاید بتوان اینگونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایهای جدیدی میشود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث میشود تا تحلیلگر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایهای قبلاً تأثیر خود را بر قیمت گذاشتهاند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمتها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایهای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلاً هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملاً در مسیرش قرار گرفته است.
بعد از مدتی تحلیلگر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک میکند و میخواند. یک تحلیل گر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت میبرد. او میداند که معاملهگران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید میباشد مواجه میشوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.
در تأیید تحلیل تکنیکال میتوان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیلگر تکنیکال به تحلیلهایش به مراتب بیشتر از یک تحلیلگر فاندامنتال میباشد. اگر یک معاملهگر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق میگوید که با تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تأثیر عوامل فاندامنتال را بررسی میکند و چون همیشه تأثیر فاندامنتال در روی قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیرضروری است.
در واقع بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجوددارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاً با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریباً بعید به نظر میآید که شخصی بتواند صرفاً بر اساس مسائلی فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.
حتما در بورس تهران مشاهده کردهاید که گاهی اوقات بیشتر معاملهگران از گروهی خاصی به گروهی دیگر سوئیچ میکنند و اصطلاحا نقدینگی به سمت گروهی دیگر هدایت میشود. حال در این وضعیت آیا تحلیلگر بنیادی میتواند به سرعت در گروه پیشرو بازار وارد شود؟ مسلم است که خیر، چون تحلیل بنیادی غیر از اینکه به اطلاعات زیادی در زمینه صنعت مربوطه، حسابداری و بررسی صورتهای مالی و… نیاز دارد، بسیار وقتگیرتر از تحلیل تکنیکال نیز میباشد.
ولی برای تحلیلگر تکنیکال هیچ فرقی نمیکند سهامی که میخواهد وارد آن شود در چه صنعتی قرار دارد. تحلیلگر تکنیکال فقط به نمودار قیمت توجه میکند و با استفاده از دانش نوینی که در اختیار دارد، در زمان بسیار کمتری سهم برتر گروه پیشرو را شناسایی میکند و وارد آن میشود.
با یادگیری تحلیل تکنیکال میتوانید هرزمان که خواستید بر فرض مثال بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید.
تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با علمی سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
چگونه تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
ویژگیهای تحلیلگر بازار
محمدرضا فلفلانی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد مهندسی صنایع، سیستم های اقتصادی اجتماعی گرایش تحقیق در عملیات است، ایشان مشاور سرمایه گذاری، تحلیل گر و معامله گر بازارهای مالی، همچنین مشاور سیستم های مدیریتی و استاندارد های بین المللی در شرکت های دولتی و خصوصی است، وی دارای مقالاتی در حوزه بهینه سازی زنجیره تامین و شبیه سازی است.
رسالت
دانش، ماندگارترین ابزار تغییر است، رسالت ما، ارتقا سطح دانش مالی هموطنان عزیز و همچنین آموزش تخصصی به علاقهمندان به فعالیت در بازارهای مالی با هدف کسب سود مستمر است.
چشم انداز
ما در راستای پرورش تحلیلگران و معاملهگران موفق در بازارهای مالی، میکوشیم باعث خلق ارزش برای فعالان اقتصادی گردیده و در بهبود فضای سرمایهگذاری کشور، موثر باشیم. همچنین سعی میکنیم، آینده آموزشی بازارهای مالی را تعریف کرده و پیشرو و پیشران آموزش بازارهای مالی باشیم.
دیدگاه شما