کندل استیک چیست؟
کندل استیک (نمودار شمعی) یک نوع نمودار قیمت است که ابزاری عالی و کارآمد برای بررسی و تخمین وضعیت آینده بازار، در تحلیل تکنیکال به شمار می رود. آموزش استفاده از کندل استیک، به عنوان یک روش تحلیلی کارآمد، یکی از مهمترین مباحثی است که در دوره تحلیل تکنیکال مجتمع فنی نیاوران، به آن پرداخته می شود.
بطور کلی، در بازار سرمایه اظهار نظر و ارائه پیش بینی درباره هر سهم، نیازمند تحلیل و بررسی قیمت ها است و ارائه این تحلیل ها، تنها با استفاده از نمودارها ممکن می باشد. برای این منظور نمودارهای مختلفی وجود دارد که هر کدام روش و عملکرد خاص خود را دارد.
نمودارهای قیمتی، دارای سه روش نمایش شناخته شده و مشهور، به نام های روش میله ای، روش خطی و روش شمعی هستند. برای آشنایی با نمودار شمعی یا کندل استیک، ابتدا باید شیوه عملکرد دو روش دیگر را بدانید. در ادامه به بررسی و تشریح دو روش میله ای و خطی پرداخته و سپس به نمودار شمعی می پردازیم.
روش نمایش میله ای در نمودار قیمت
این روش نمایش، دارای چهار قسمت است که در این قسمت ها، قیمت آغازین یا Open، بیشترین قیمت سهم در یک بازه معاملاتی یا High، کمترین قیمت سهم در یک بازه معاملاتی یا Low و قیمت پایانی یا Close نمایش داده می شود.
در این نمودار، اطلاعات روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه به شکل میله های جداگانه، نشان داده می شود و هر یک از میله ها، بیانگر معاملات همان روز، هفته یا ماه مربوط به سهام است. اطلاعات هر میله، شامل اطلاعات خرید و فروش بازه معاملاتی می باشد، به نحوی که خط سمت راست میله، قیمت آغازین و خط سمت چپ، قیمت پایانی را نشان می دهد. بیشترین و کمترین قیمت ها نیز در بالا و پایین میله نمایش داده می شود. بدین ترتیب هر گاه که قیمت آغازین از قیمت پایانی کمتر باشد، نمودار صعودی و مثبت بوده و برعکس، هر گاه که قیمت آغازین بیشتر از قیمت پایانی باشد، نمودار نزولی و منفی خواهد بود.
نمودارهای میله ای اگر چه می توانند صعود و نزول قیمت ها را ار ابتدا تا انتها نشان دهند، اما در ارائه الگوهای تغییر قیمت ها ناموفق بوده اند.
روش نمایش خطی در نمودار قیمت
در روش نمایش خطی، تنها قیمت پایانی یا Close نمایش داده می شود و سایر اطلاعات در آن کاربردی ندارد. به همین سبب این روش نمایش، نمی تواند دورنمای مطلوبی از اطلاعات مورد نیاز در بازه معاملاتی ارائه کند و تنها کاربرد مهم آن، تشخیص شکست سطوح مقاومتی و حمایتی برای تحلیلگران است.
نمودار شمعی
روش نمایش شمعی، نخستین بار توسط ژاپنی ها مورد استفاده قرار گرفت و از آنجا که شکل نمودارها، شباهت بسیاری به شمع داشت، به آن کندل استیک یا نمودار شمعی گفته می شود. در نمودار شمعی یا کندل استیک، از همان اطلاعات روش میله ای استفاده می گردد، با این تفاوت که بخش دیگری به نام بدنه یا body نیز در آن وجود دارد. بدنه، به شکل یک مستطیل و در قسمتی حد فاصل میان قیمت ابتدایی و نهایی قرار دارد. در اینجا نیز کندل صعودی یا کندل نزولی، با استفاده از اختلاف قیمت آغازین و پایانی مشخص می شود.
ماهیت بصری کندل استیک، به نحوی است که به خوبی می تواند نقاط ضعف و کمبودهای نمودارهای خطی و میله ای را پر کرده و بسیار مورد توجه تحلیلگران قرار گیرد. نمودارهای شمعی دارای آرایش ها و الگوهای مختلفی هستند که در ادامه شرح خواهیم داد.
اجزای کندل استیک
کندل استیک یا نمودار شمعی، دارای اجزای مختلفی است که در ادامه به بررسی مختصر هریک خواهیم پرداخت. اما یادگیری تخصصی و کامل تجزیه و تحلیل این اجزا و بکارگیری آن ها در تحلیل های بورسی، قطعا مستلزم حضور در دوره های آموزشی تحلیل تکنیکال اهمیت نمودارهای بلند مدت و دوره های جامع بورس، مانند دوره بورس مجتمع فنی نیاوران است.
رنگ بدنه نمودار شمعی
در نمودارهای شمعی، رنگ بدنه و همچنین سایه پایین و سایه بالا، اهمیت بسیاری دارد و هر کدام از این موارد، بیانگر شرایط ویژه ای است؛ برای مثال هنگامی که یک نمودار شمعی سفید و توخالی، دارای سایه کوتاهی باشد، به معنی صعودی بودن نمودار و بالاتر بودن قیمت پایانی از قیمت آغازین است و هنگامی که نمودار شمعی، تو پر و یا به رنگ مشکی باشد، به معنای نزولی بودن نمودار و کوچک بودن قیمت پایانی است.
در واقع بدنه، ابزاری برای نشان دادن منفی یا مثبت بودن نمودار است. در نتیجه کندل استیک های صعودی، دارای بدنه تو خالی و کندل استیک های نزولی، دارای بدنه تو پر هستند. سایه نیز بیانگر حداقل و حداکثر قیمت در یک بازهی معاملاتی است.
اندازه بدنه نمودار شمعی
علاوه بر رنگ بدنه، اندازه بدنه نیز در کندل استیک ها دارای اهمیت است. هر چقدر که بدنه بزرگ تر باشد، نشانگر قدرت بیشتر خریداران یا فروشندگان در بازار بورس خواهد بود.
برای تشخیص این امر که این بدنه بزرگ، بیانگر قدرت بالای خریدار است یا فروشنده، باید مجددا به رنگ بدنه توجه کرد؛ رنگ سفید یا توخالی بدنه نمودار شمعی، نشان دهنده قدرت بالای خریداران می باشد و بر عکس، بدنه توپر یا تیره رنگ و بزرگ، قدرت بالای فروشندگان را نشان می دهد.
کندل سفید در محدوده حمایت و کندل تیره در محدوده مقاومت نیز به ترتیب بیانگر صعود قیمت و افت قیمت ها خواهد بود. بنابراین بالاتر بودن قیمت پایانی از قیمت آغازین و صعودی بودن نمودار، منجر به تیره شدن بدنه و قدرت فروشندگان خواهد شد. در مقابل، پایین تر بودن قیمت نهایی از قیمت ابتدایی، منجر به نزولی شدن نمودار و قدرت خریداران خواهد شد.
سایه نمودار شمعی
همانگونه که گفته شد، سایه ها بیانگر بیشترین و کمترین قیمت روز در بورس هستند. بنابراین در صورتی که قیمت ابتدایی سهم و قیمت پایانی، با بیشترین و کمترین قیمت سهم برابر باشند، سایه ای در نمودار تشکیل نخواهد شد.
در کندل استیک، توجه به این نکته که سایه در بالای نمودار قرار دارد یا در پایین، بسیار حائز اهمیت است. سایه های بلند نیز نشان دهنده انجام معاملات سهم در خارج از قیمت ابتدایی و نهایی می باشند. با این اوصاف می توان گفت که اگر سایه بالایی در نمودار شمعی بلند باشد، بیانگر قدرت خریداران است؛ زیرا منجر به افزایش قیمت سهم شده است. با این حال، همچنان می تواند بیانگر فروشندگان خیلی قوی نیز باشد؛ چرا که منجر شده که سهم در محدوده قیمت پایانی بسته شود.
در مقابل، بلند بودن سایه پایینی نیز نشانگر قدرت بالای فروشندگان است؛ زیرا منجر به کاهش قیمت سهم می گردد و همچنان می تواند نشان دهنده خریداران خیلی قوی نیز باشد؛ زیرا قیمت در محدوده ابتدای بسته شده است.
9 اهمیت نمودارهای بلند مدت الگوی کندل استیک
نمودارهای شمعی دارای دو الگوی کلی ادامه دهنده یا بازگشتی هستند که هر کدام از این دو نیز انواع مختلف دارند. الگوهای ادامه دهنده بیانگر ادامه مسیر بازار سرمایه هستند و تا زمانی که قیمت نهایی بالاتر یا پایین تر بماند، روندها صعودی یا نزولی باقی خواهد ماند.
اما الگوهای بازگشتی، نشان دهنده تغییر در روند بازار سرمایه اند. الگوهای بازگشتی کندل استیک نیز دو نوع خرسی و گاوی دارند که نوع نخست، بیانگر بازگشت روند نزولی و نوع دوم، بیانگر بازگشت روند صعودی است. نمودارهای شمعی با توجه به شیوه آرایش و اندازه اجزای مختلف، دارای نام ها و عملکردهای متفاوتی هستند که در ادامه شرح خواهیم داد:
1- الگوی کندل استیک مارابوزو
کندل مارابوزو یک الگوی دو شمعی است با بدنه ای بسیار بلند و بدون سایه که به شکل قاطعانه ای، قدرت عاملان صحنه سرمایه گذاری را نشان می دهد. هنگامی که هر دو نمودار شمعی کندل مارابوزو سفید و تو خالی باشند، به آن مارابوزو گاوی گفته می شود و بیانگر قدرت خریداران است. نمودارهای تیره و تو پر نیز بیانگر قدرت فروشندگان بوده و مارابوزو خرسی نام دارد.
2- الگوی کندل استیک دوجی
کندل دوجی دارای سایه های بسیار بلند و بدنه بسیار کوتاه است که نمایشگری برای حالت تعادل و موازنه میان خریداران و فروشندگان در بازار سرمایه می باشد. به عبارت دیگر، این کندل، حالاتی از بی تصمیمی و تردید را در بازار سهم ها نشان می دهد و معمولا در پایان روندها به وقوع می پیوندد.
کندل دوجی صلیب: نمودار دوجی با پایه بلند، نشانگر قدرت خریدار و فروشنده است و شکلی شبیه به یک صلیب دارد.
کندل دوجی سنجاقک: نمودار دوجی سنجاقک، فشار خرید در برابر عرضه سنگین را نشان می دهد و شکلی شبیه به حرف T دارد.
کندل دوجی سنگ قبر: دوجی سنگ قبر، با اشاره به فشار فروش سنگین در برابر تلاش خریداران، شکلی دقیقا بر عکس دوجی سنجاقک را نشان می دهد و به حالت T برعکس می باشد.
کندل دوجی چهار قیمت: دوجی چهار قیمت نیز با شکل یک خط افقی صاف، بیانگر صف خرید یا فروش است و در بازارهای دارای دامنه نوسانات بسیار، به وقوع می پیوندد.
3- الگوی کندل استیک فرفره
نمودار شمعی فرفره نیر مانند نمودار دوجی حکایت از بی تصمیمی در بازار سرمایه دارد، اما بر خلاف نمودار دوجی، دارای بدنه بلندتری است. نمودار فرفره ای، شکلی شبیه به صلیب، با خط افقی پهن تر دارد و رنگ قرمز یا سبز آن، بیانگر منفی یا مثبت بودن نمودار است.
4- الگوی کندل استیک هارامی
این کندل که از دو نمودار با رنگ های متضاد تشکیل میشود، در زبان ژاپنی به معنای باردار است. به همین سبب شمع اول را کندل مادر و شمع دوم را کندل بچه می نامند. از آنجا که مادر آنچه را که باردار باشد به دنیا خواهد آورد، در این الگو نیز شمع دوم (مادر) نشانگر روند پیش رو می باشد.
هارامی اگر چه یک الگوی برگشتی ۱۰۰ درصد نیست و بیشتر به معنای پایان روند حاکم است، اما نتیجه نهایی آن مشخص نبوده و بستگی به بازار سهام دارد. وجود نمودار هارامی در بازار، بیانگر آشفتگی است. در نمودار هارامی، عموما بدنه شمع دوم از بدنه شمع اول کوچک تر می باشد و به نوعی در دل شمع اول قرار می گیرد. در هارامی صعودی، شمع ها دارای رنگ متضاد اند، به نحوی که یکی تیره و دیگری روشن است.
5- الگوی کندل استیک هیکن آشی
این کندل در لغت به معنای کندل میانگین است و عموما برای پیش بینی روند، مورد استفاده قرار می گیرد. بنابراین یک استراتژی میان مدت محسوب می شود. از آنجا که هیکن آشی قیمت میانگین را نشان می دهد، این قیمت عموما با قیمت مبادله در بازار متفاوت است.
در این نمودار، کندل های سبز و بدون سایه پایین، نشان از روند صعودی دارند و در مقابل، کندل های قرمز بدون سایه بالایی، روند نزولی را نشان می دهند.
6- الگوی کندل استیک پوشا مثبت و منفی
الگوی پوشا یکی از الگوهای بازگشتی است که دو حالت مثبت و منفی دارد. الگوی پوشا مثبت در پایان روند نزولی واقع می شود و نشان دهنده تغییر روند به سمت صعودی است. در مقابل، الگوی پوشا منفی در انتهای روند صعودی قرار می گیرد و نشان از تغییر روند به سمت روند نزولی دارد. الگوهای پوشا معمولا به عنوان مکمل در کنار سایر الگوها برای تحلیل مورد استفاده قرار می گیرند.
7- الگوی کندل استیک مرد دارآویز
نام گذاری الگوی مرد دارآویز به دلیل شکل ظاهری آن که شبیه به فردی به دار آویخته شده است، انجام شده و یک بدنه مربعی کوچک و سایه بلند پایینی دارد. این الگو نشان دهنده اخطار اتمام روند در روندهای صعودی است. رنگ تیره یا قرمز این الگو، نشان از پایین بودن قیمت پایانی نسبت به قیمت ابتدایی دارد.
8- الگوی کندل استیک چکش
الگوی چکش یکی از الگوهای تک شمعی است که در طی یک روند نزولی ایجاد می شود و یک محدوده حمایتی برای برگشت روند و پایان روند نزولی به وجود می آورد. ساختار این الگو نیز مانند الگوی مرد دارآویز، یک بدنه کوچک در بالا دارد.
9- الگوی کندل استیک ستاره ثاقب
ستاره ثاقب یکی از الگوهای نزولی و از دسته الگوهای دوجی می باشد؛ در حالی که سایه بالایی بسیار بلندی در مقایسه با بدنه دارد. این الگو عموما برگشت را نشان می دهد و حاکی از آغاز ریزش قیمت است.
استراتژی کندل استیک
برای به کارگیری استراتژی کندل استیک در معاملات بورسی، باید بدانید که هر کدام از الگوهای ذکر شده را چگونه در معاملات مورد استفاده قرار دهید. در اینجا به نحوه معامله با هر یک از الگوهای ذکر شده اشاره خواهیم کرد.
تحلیل تکنیکال در بازار ارزهای دیجیتال
همانطور که میدانید بازار ارزهای دیجیتال بسیار تغییرپذیر و بیثبات است، به همین منظور همیشه باید با کمک تحلیل تکنیکال یک استراتژی کلی برای هدایت سرمایهها و معاملات خود داشته باشید.
به طور کلی ما برای مشخص کردن استراتژی خود و همچنین ارزیابی و پیشبینی بازار از دو شیوه کلی تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال استفاده میکنیم که هر کدام از این دو روش مزایا و محدودیتهای مختص به خود را دارد.
در این مقاله قصد داریم تحلیل تکنیکال و ابزارهای آن را معرفی کنیم. با آکادمی کیوسک همراه باشید.
تحلیل تکنیکال در کریپتوکارنسی چیست؟ (تعریف، مفهوم و کاربرد تحلیل تکنیکال)
بسیاری از معاملهگران ارزهای دیجیتال برای ایجاد استراتژیهای خود به تجزیه و تحلیل تکنیکال روی میآورند. این روش تجزیه و تحلیل میتواند بینش و اطلاعات مهمی در مورد اتفاقاتی که در گذشته ارزهای دیجیتال افتاده را به ما داده و کمک میکند که آینده بازار را تا حدی پیشبینی کنیم.
برای درک مفهوم و کاربرد تحلیل تکنیکال و همچنین نحوه استفاده از این روش در معاملات رمزارزها، باید از معنی آن آگاه باشیم.
در بازارهای مالی تحلیل تکنیکال روشی برای پیشبینی رفتار احتمالی نمودار از طریق دادههای گذشته همچون قیمت و تغییرات آن و حجم معاملات است. این روش در واقع استفاده از الگوها، ابزارها و نمودارهای تحلیلی برای دیدن نقاط قوت و ضعف رمز ارزها و تلاش برای پیشبینی آینده بازار آنهاست.
تحلیل تکنیکال شامل بررسی آمارهای گذشته رمز ارز مورد نظر و عواملی مانند مانند حجم معاملات، الگوهای شکل گرفته، روند حرکت و وضعیت کنونی است.
ایدههای اساسی که مبانی تحلیل تکنیکال بر آن استوار است
به طور کلی تحلیل تکنیکال بر سه اصل کلی استوار است:
- نمودار قیمت همه چیز را نشان میدهد
- قیمتها طبق روند مشخصی حرکت میکنند
- تاریخ تکرار میشود.
تئوری اول بر این باور است که قیمتها در بازار همه چیز را نشان میدهند. تحلیلگران تکنیکال معتقدند که عوامل زیادی مانند فاکتورهای اقتصادی، روانشناسی بازار و عوامل دیگر مانند تقاضای فعلی، آینده و گذشته، قوانین و مقررات حاکم بر بازار، انتظارات معاملهگران و دانش آنها، قیمت سهام را تعیین میکنند. در بازار ارزهای دیجیتال معاملهگران با استفاده از تحلیل تکنیکال قیمت را تجزیه و تحلیل میکنند تا بتوانند در مورد بازار تصمیم بگیرند.
تحلیلگران تکنیکال همچنین به این اصل معتقدند که تاریخ از نظر حرکت قیمت و روند قیمتی رمز ارزها، تکرار میشود. بر اساس این واقعیت، تحلیلگران تکنیکال قصد دارند با توجه به روانشناسی بازار پیشبینیهایی راجع به بازار رمز ارزها و روندهای احتمالی آینده در این بازار انجام دهند.
و در نهایت تحلیل تکنیکال متکی بر این ایده است که قیمتها طبق روند مشخصی حرکت میکنند و این روند هرگز تصادفی نیست و حرکت قیمتها روند کوتاه مدت یا بلند مدت آن را مشخص میکند. در بیشتر موارد، به دنبال یک روند مشخص که ارزهای دیجیتال از آن پیروی میکند، در نهایت روند معکوسی نیز وجود خواهد داشت. معاملهگران تکنیکال کار همیشه سعی میکنند این روندها را برای کسب سود شناسایی کنند.
خط روند چیست استفاده از خطوط روند (ترندلاینها) به چه صورت است؟
یکی از اولین مواردی که معاملهگران باید در تجزیه و تحلیل تکنیکال یاد بگیرند خطوط روند است. خطوط روند یا ترندلاین مسیری که ارز دیجیتال طبق آن حرکت میکند را نشان می دهد، اما برای شناخت آنها نیاز به تجزیه و تحلیل هست.
این امر با توجه به ماهیت نوسانی و تغییر پذیر رمز ارزها بسیار با اهمیت است. با توجه به این نوسانها، تحلیلگر تکنیکال نیاز دارد که روند کلی را تشخیص دهد.
شناخت روندها کار آسانی نیست چون که قیمتها معمولا بصورت یک خط صاف و مستقیم افزایش یا کاهش نمییابد. حرکت قیمت در یک روند به صورت فراز و نشیبهای موجی شکل اتفاق میافتد. به طور کلی روندها صعوی، نزولی یا خنثی هستند.
زمانی میتوانیم بگوییم یک روند صعودی است که در چارت مورد نظر سقفها و کفهای بالاتر تشکیل شود. همچنین در روند نزولی سقفهای و کفهای پایینتر مشاهده میشود. در روند خنثی حرکت قیمت به صورت افقی است و معمولا با نوسان بین خطوط مقاومت و حمایت شکل میگیرد و حرکت جدی و قدرتمندی رو به پایین یا بالا انجام نمیشود.
برای معامله کردن خطوط روند را با درجه دقت زیادی باید رسم کرد، هرچه خط روند دقیقتر باشد، پیشبینیهای شما دقیقتر خواهد بود.
روش ترسیم یک خط روند دقیق بر اساس برنامه تجزیه و تحلیل شماست. روندها از نظر مدت زمان آنها نیز قابلت دستهبندی دارند. این دستهها به روندهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم میشوند. روندهای بلندمدت ممکن است چند ساله باشند، روندهای میانمدت معمولا چند ماهه و روندهای کوتاهمدت از چند روز تا چند هفته ادامه دارند.
برای مثال، در عکس بالا، خط روند بیت کوین را مشاهده میکنید که در این بازه زمانی، روند صعودی خود را طی میکند.
یادگیری سطوح مقاومت و حمایت به چه شکلی در تحلیل تکنیکال به ما کمک میکند؟
مفهوم دیگری که باید در تحلیل تکنیکال فرا گرفت، خطوط حمایت و مقاومت است. هر دوی اینها خطوط افقی هستند که میتوانید در نمودار معاملات خود رسم کرده و اطلاع از این دو مورد کمک زیادی به درک شما از نحوه معاملات دارد.
سطح حمایتی منطقهای است که در آن معاملهگران ترجیح میدهند رمز ارز مشخصی را خریداری کنند. زمانی که قیمتها در مسیر نزولی به منطقهای نزدیک شده و یا آن منطقه را لمس کنند و نتوانند از آن ناحیه حرکت منفی خود را ادامه داده و تغییر مسیر دهند به این ناحیه خط حمایتی گفته میشود، به عبارت دیگر، نقطهای است که در آن تقاضای زیادی برای خرید وجود دارد.
سطح مقاومت برعکس است. در این سطح، عرضه زیادی بدون تقاضای قابل توجه وجود دارد. خریداران احساس میکنند قیمت یک رمزارز به مرحلهای رسیده که باید فروخته شود و افراد در مقابل خرید آن مقاومت میکنند. هرگاه که قیمت یک ارز به سطح مقاومت نزدیک شود، عرضه افزایش پیدا میکند بهطوری که ممکن است قیمت را به عقب بکشاند.
اگر در تجزیه و تحلیل شما شکست سطح حمایت یا مقاومت صورت بگیرد، این مورد نشاندهنده تقویت روند فعلی است و این روند ادامه خواهد داشت. اگر سطح مقاومت به سطح حمایت تبدیل شود، این روند خیلی بیشتر میتواند تقویت شود. البته باید به خاطر داشت که شکستهای کاذب نیز ممکن است رخ دهد، در این حالت روند تغییر نخواهد کرد. به همین دلیل، تجزیه و تحلیل تکنیکال نیاز به نگاه دقیق و مشاهده همه جانبه نمودارها برای تعریف روند پیش رو دارد.
در این عکس یه نمونه از نقاط مقاومت و حمایت بیت کوین را میبینیم. نقاط حمایت در این بازه زمانی یکسان بوده و خط حمایت را تشکیل داده است.
به دست آوردن اطلاعات اولیه از نمودارهای شمعی چگونه در تحلیل تکنیکال به ما کمک میکند؟
بطور کلی نمودارها به سه صورت میلهای، خطی و شمعی مورد بررسی قرار میگیرند. محبوبترین روش معاملهگران در تحلیل و بررسی رمزارزها، نمودار شمعی ژاپنی یا نمودار کندل استیک است. در ابتدا این نمودار سخت به نظر میرسد اما فهمیدن آن کاملا آسان و لذتبخش است.
نام نمودار شمعی از آنجا شکل گرفته که هر نقطه از نمودار شبیه شمعدان است. شمعدانها یا کندلها مستطیلهایی هستند که به رنگ قرمز یا سبز دیده میشوند و ممکن است از بالا یا پایین، خطی از آنها خارج شوند مانند فتیله شمع که سایه یا شادو نام دارند. اندازه کندلها و خطوط آن و همچنین رنگ آنها اطلاعات حیاتی را به شما میدهد.
در تایم فریم روزانه هر کندل نشانه یک روز است. کندلهای سبز نشان میدهند که ارزش رمزارز در آن روز افزایش یافته، بنابراین قیمت باز شدن آن در پایین و قیمت بسته شدن آن در بالا است. کندلهای قرمز نشانگر افت قیمت رمزارز هستند، بنابراین قیمت باز شدن در بالا و قیمت بسته شدن در پایین قرار میگیرد.
فتیلهها یا سایهها میتوانند از دو انتهای کندل بیرون بیایند. اینها کمترین و بالاترین قیمتهایی را نشان میدهد که ارز دیجیتال در یک دوره به آن رسیده است. به عبارت دیگر، فتیلهها به شما نشان میدهند که در حال حاضر بازار بیثبات است و همچنین تمایل قیمت به سمت بالا یا پایین را میتوان تا حدودی از سایهها فهمید.
در ابتداییترین سطح نیز تحلیلگران میتوانند از نمودارهای کندل استیک استفاده کنند و ببینید که رمزارز مورد نظر چگونه کار میکند تا بتوانند از این طریق آینده را پیش بینی کنند. به عنوان مثال اگر سایهها طولانی هستند، این نشان دهنده بیثبات بودن بازار این ارز است و این بدان معناست که ارز مورد نظر نوسان زیادی دارد و ممکن است ضرر و زیان قابل توجهی به شما وارد کند.
چه اطلاعاتی از کندلها میتوان به دست آورد؟
بطور کلی از طریق این نمودار جزییاتی را از قبیل قیمت آغازین (Open Price)، قیمت پایانی (Close Price)، بیشترین قیمت روز (High Price)، کمترین قیمت روز (Low Price) میتوان به دست آورد. همچنین اطلاعاتی که باعث ایجاد شکلی متفاوت در شمع میشود را مشخص کرده و به تحلیلگر اجازه میدهد تا بتواند بازار آینده را پیشبینی کند.
درک حجم معاملات چگونه در تحلیل تکنیکال کاربرد دارد؟
به تعداد معاملات خرید و فروشی که در یک دوره زمانی بر روی یک رمزارز انجام میشود، حجم معاملات میگویند. توجه به حجم معاملات در ارزهای دیجیتال میتواند به شما کمک کند تا تعیین کنید که آیا روند قابل توجه است یا خیر.
حجم معاملات باید تایید کننده روند معاملات باشد و این مهمترین کاربردی است که حجم معاملات میتواند در تحلیل یک رمز ارز داشته باشد. حجم معاملات بالا نشاندهنده روندی قوی و قابل توجه است. در مقابل، حجم معاملات پایین نشانگر تضعیف یک روند است.
برای استفاده از این تکنیک، برای مثال اگر قیمت یک ارز کاهش یافت، حجم معاملات را بررسی کنید. در کاهش قیمتها باید به دنبال حجم کم معاملات بود و برعکس و در افزایش قیمتها باید چشم به حجم بیشتر معاملات داشت.
در روند صعودی حجم معاملات بالا نسبت به حجم معاملات پایین ارجحیت بیشتری دارد. این نشان میدهد که ارز دیجیتال به احتمال زیاد با رشد طولانی مدت در یک روند قرار گرفته است. در مقابل، اگر میزان حجم در طی معاملات کاهش یابد، روند صعودی احتمالا به زودی پایان مییابد. حجم معاملات همچنین میتواند اطلاعات مشابهی در روند نزولی به شما بدهد اما این مورد در این روند دقیقا برعکس است.
در شکل بالا، در قسمت پایین نمودار، حجم معاملات را میتوان مشاهده کرد
شناخت مارکت کپ در تحلیل تکنیکال چه کمکی میکند؟
ارزش بازار یا مارکت کپ (market cap) ارزهای دیجیتال در هنگام استفاده از تحلیل تکنیکال، اطلاعاتی در رابطه با ثبات یک رمزارز را به شما نشان میدهد. برای محاسبه ارزش بازار، کافیست کل واحدهای یک رمزارز را در قیمت آن ضرب کنید. ارزهای دیجیتال با ارزش بازار بزرگتر، از ثبات بیشتری برخوردار هستند.
مووینگ اوریج (میانگین متحرک) در تحلیل تکنیکال چه کاربردی دارد؟
میانگین متحرک (moving average) بخشی از تحلیل تکنیکال است که به شما کمک میکند روندها را تشخیص دهید. میانگین متحرک به میانگین قیمت رمزارز در مدت زمان انتخاب شده اشاره دارد. روش معمول محاسبه میانگین متحرک یک روز، بر اساس قیمت معاملات این ارز در 20 روز گذشته انجام میشود. میتوانید تمام میانگینهای متحرک را به هم متصل کرده و خطوطی ایجاد کنید که برای هدایت پیشبینیهای خود راهنمای کار شما باشد.
برای مثال یک نوع از میانگینهای متحرک، میانگین متحرک نمایی یا (EMA) است. در این نوع میانگین متحرک جدیدترین دادهها از وزن و اهمیت بیشتری برخوردارند و نسبت به میانگین متحرک ساده یا (SMA) که نسبت به تمامی مقادیر واکنش یکسانی نشان میدهد تغییرات قیمت جدید را بیشتر مد نظر قرار میدهد. همین امر سبب میشود که واکنشEMA به موقعتر یا سریعتر باشد.
برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر و عمیقتر از میانگینهای متحرک، میتوانید با چندین عدد متفاوت از آنها استفاده کنید که هر یک از آنها مدت زمانهای متفاوتی دارند. اگر میانگین متحرک کوتاه مدت از یک بلند مدت عبور کند، این مورد ممکن است نشان دهنده روند مثبت در آینده باشد یا برعکس.
برای مثال در شکل بالا نمودار میانگین متحرک 50 روزه (نمودار بنفش) و نمودار میانگین متحرک 150 روزه (نمودار سبز) بیت کوین را مشاهده میکنید.
تام فریم در تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی دارد؟
زمانی که مشغول به انجام تحلیل تکنیکال خود هستید، شما این توانایی را دارید که تایم فریم (Time Frame) زمانی خود را در نمودار قیمت تنظیم کنید. تایم فریم تغییرات قیمت در یک بازه زمانی تعیین شده است.
برخی از گزینههایی که معمولا بیشتر استفاده میشوند شامل دورههای زمانی 15 دقیقهای، ساعتی، چهار ساعته، روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه است. شما باید چارچوب زمان خود را بر اساس روش معاملاتی خود انتخاب کنید.
معاملهگران روزانه یا کوتاه مدتی تمایل دارند که موقعیتها را در عرض یک روز بررسی کنند. اگر در این گروه قرار میگیرید، باید به چارچوبهای زمانی کوتاه مدت در نمودارها پایبند باشید. انتخابهای معمول برای معاملهگران کوتاه مدتی یا روزانه شامل تایم فریمهای 5 دقیقه، 15 دقیقه و یک ساعت است. شما معمولا نیازی ندارید از یک بازه زمانی طولانیتر برای معامله روزانه استفاده کنید.
معاملهگران بلند مدتی از تایم فریمهای طولانیتری استفاده میکنند که شامل تایم فریمهای هفتگی، ماهانه یا حتی سالانه باشد. معاملهگران بلند مدت ارزهای دیجیتال باید دورههای زمانی بیشتری را مانند نمودارهای چهار ساعته، روزانه یا هفتگی بررسی کنند. اگر معاملهگر بلند مدتی هستید، ممکن است استفاده از نمودارهای ساعتی را نیز در نیاز داشته باشید، اما این امر معمولا کمتر پیش میآید.
تحلیل تکنیکال را با روشهای دیگر (تحلیل فاندامنتال) ترکیب کنید
در شرایط ایدهآل، در معاملات ارزهای دیجیتال هرگز نباید فقط به یک روش تجزیه و تحلیل اعتماد کنید. بهتر است از هیچ یک از روشهای تجزیه و تحلیل به تنهایی استفاده نکنید زیرا اطلاعات محدودی را به شما میدهند.
اگر بخواهید فقط به تجزیه و تحلیل تکنیکال تکیه کنید، هیچ اطلاعاتی درباره اخبار و حواشی بازار که بخش مهمی از تحلیل فاندامنتال را تشکیل میدهد، دریافت نمیکنید. این امر به ویژه در معاملات ارزهای اهمیت نمودارهای بلند مدت دیجیتال مشکل ساز است، زیرا عواملی مانند هش استخراج و قوانین و مقررات حاکم بر بازارهای مالی میتوانند تأثیر قابل توجهی در قیمت این رمزارزها داشته باشند، اما تجزیه و تحلیل تکنیکال این موارد را محاسبه نمیکند.
جمع بندی
تجزیه و تحلیل تکنیکال میتواند به معاملهگران ارزهای دیجیتال بینش و اطلاعات زیادی نسبت به گذشته و حال بازار و همچنین پیشبینی آینده آن ارائه دهد و به نوعی پیشبینیهای آینده را تسهیل کند. ابزارهای کمکی زیادی در تجزیه و تحلیل تکنیکال وجود دارند که میتوانند معاملهگران را در انجام تحلیلها کمک کنند مانند انواع اندیکاتورها و اوسیلاتورها. تحلیلگران با استفاده از این ابزارها میتوانند تحلیل خود را تکمیل کنند. برای دستیابی به بهترین نتیجه، همیشه سعی کنید تجزیه و تحلیل تکنیکال را با روشهای دیگر را ترکیب کنید.
من مریم هستم و ارشد رشته فناوری اطلاعات. به شبکه و تکنولوژی خیلی علاقه دارم و در این زمینه تحصیل کردم. در بازار بورس فعالیت دارم و مدتی کار تولید محتوا انجام دادم. به همین دلیل تصمیم گرفتم از ترکیب این چند مورد وارد کار کریپتوکارنسی شم. تا اینکه با کیوسک آشنا شدم.
علاوه بر اینکه در آکادمی کیوسک مطلب مینویسم، دبیری بخش مقالات رو هم به عهده دارم.
تدقیق نمودارهای حلقه علی معلولی- بخش دوم
ادراک ما و حقیقت عمدتاً با هم تفاوت دارند، و لحاظ کردن این تفاوتها در نمودارهای علی معلولی حائز اهمیت است. وضعیت حقیقی امور میتواند بسیار متفاوت از درک آن حالت توسط بازیگران سیستم باشد.
ادراک افراد میتواند تحت تأثیر عواملی چون تأخیر در گزارشها، خطای اندازهگیری، سوگیری و … قرار بگیرد که این باعث میشود افراد تصمیمهای متفاوتی نسبت به حالتی که اطلاعات دقیقتری در دست داشتهاند بگیرند.
به عنوان مثال، آیا مدیران رده بالای یک شرکت کیفیت حقیقی محصولشان را میدانند؟ اگر کمبود کیفیتی وجود داشته باشد، چگونه واکنش نشان خواهند داد؟ در رسم یک CLD که چنین موقعیتی را شرح میدهد، تفکیک شرایط حقیقی از ادراکشده به ترغیب در طرح چنین سوالهایی کمک خواهد کرد؛ اندازهگیری کیفیت چقدر زمان میبرد؟ حتی پس از به دست آوردن این دادهها، چقدر زمان لازم است که مدیریت عقیده خود در مورد کیفیت را تغییر دهد؟ اجرای یک برنامهی بهبود کیفیت چه مقدار طول میکشد؟ طی چه مدتی به نتایج پی میبریم؟
ممکن است کشف کنید که تأخیرهای قابل ملاحظهای در ارزیابی کیفیت محصول و تغییر باور مدیریت در مورد آن وجود دارد. به علاوه، سوگیری در سیستم گزارشدهی ممکن است باعث شود که کیفیت گزارششده با کیفیتی که مشتری تجربه میکند، متفاوت باشد. مشتریها برای تمام مشکلات، به گارانتی شکایت نمیکنند و تمام کاستیها را به نمایندگان فروش خود گزارش نمیدهند. پرسنل فروش و تعمیر ممکن است تمام شکایتهای مشتریان را به دفتر مرکزی منتقل نکنند. افراد در سطوح پایینتر که علاقهای به رساندن خبرهای بد ندارند، ممکن است مانع از رسیدن برخی از اطلاعات ارزیابی کیفیت به مدیران مافوق خود شوند. نموداری که این بایاسها را نشان میدهد، میتواند به اینکه مدیریت چگونه ممکن است به نمای تقریبا اغراق شدهای از کیفیت محصول خود برخورد کند، کمک کند. چنین مدلی به عنوان پایهای برای شکلگیری بحثهای این چنینی به کار میآید؛ یافتن راههایی برای کاهش تأخیرها، غلبه بر بایاسها و اجتناب از کاهش تدریجی کیفیت.
تأخیرها را فراموش نکنید.
تأخیرها در ایجاد دینامیک بسیار موثر هستند. تأخیرها به سیستمها اینرسی میدهند، میتوانند نوسان ایجاد کنند و غالبا تعیینکننده اثرگذاری کوتاه مدت یا بلند مدت سیاستگذاریهای شما هستند. CLDهای شما باید تاخیرهایی که در دینامیک مد نظر شما اهمیت دارند و یا در افق زمانی مربوط به مسئله شما قابل توجه هستند را شامل شود.
به عنوان مثال، زمانی که قیمت یک محصول افزایش پیدا کند، عرضه هم تمایل به افزایش پیدا میکند، اما پس از تأخیری قابل ملاحظه، تا زمان ایجاد ظرفیتهای جدید و ورود مشاغل جدید به بازار. بنابراین، بسیار مهم است که این تأخیرها لحاظ شوند (با نوشتن لغت “تأخیر” یا استفاده از “خطوط مورب” روی پیوند مربوطه) چرا که این تأخیرها، رفتار سیستم را در گذر زمان تغییر خواهند داد.
به خاطر داشته باشید که دو نوع تاخیر داریم؛ تأخیر فیزیکی یا مادی، مثل تأخیر بین سفارش و دریافت مواد اولیه، یا تأخیر اطلاعاتی یا ادراکی مثل زمان لازم برای گزارش دادههای فروش، بازنگری در پیشبینیها و تصمیمات. هر دو نوع تأخیر باید در نمودارهای علی معلولی شما نشان داده شوند.
به خاطر داشته باشید که تأخیرها، همیشه شامل نمودار انباشت- جریان میباشند، به همین خاطر است که گنجاندن تأخیرها در نمودارهای شما اهمیتی دو چندان دارد. (تأخیرها به شما یادآوری خواهند کرد که یک ساختار جریان و انباشت درون آن ارتباط خاص جاسازی شده است). سپس میتوانید تشخیص دهید که بیان کردن آن ساختار در نمودار شما، مفید است یا نه. بیان صریح ساختارهای جریان و انباشت، در انتقال دینامیکی که نمودار شما به دنبال بیان آن است، اهمیت بالایی دارد.
تمام حلقهها را در یک نمودار بزرگ قرار ندهید.
حافظه کوتاه مدت ما تنها میتواند ۵ تا ۹ تکه از اطلاعات را به طور همزمان در خود نگه دارد. این موضوع، پیچیدگی نمودارهای علی معلولی را محدود میکند. ارائه یک نمودار CLD پیچیده به صورت یکجا، باعث میشود که به سختی بتوان حلقهها را دید و تشخیص داد که آنها چطور منجر به ایجاد رفتارهای مشخصی میشوند. در مقابل وسوسه یکجا قرار دادن تمام حلقهها در یک نمودار جامع، خودداری کنید.
پس چگونه میتوان ساختار بازخورد غنی از یک سیستم را بدون تبیین بیش از حد ارتباطات ترسیم نمود؟ مدل خود را با یک سری از نمودارهای علی معلولی کوچکتر، به صورت مرحلهای بسازید. هر نمودار باید با بخشی از داستان مربوطه مطابقت داشته باشد (این نمودارها میتوانند دربردارنده جزئیات کافی برای به نمایش درآوردن نحوهی عملکرد یک فرآیند باشند). سپس نسخههای ساده تر نمودارها را در یک نمای کلی با هم ترکیب کنید تا نحوه تعامل آنها با یکدیگر نشان داده شود.
نکاتی برای چیدمان CLD
برای حداکثر کردن شفافیت و تأثیرگذاری CLDهای خود، برخی از مبانی پایهی طراحی گرافیک را دنبال کنید:
· از خطوط منحنی استفاده کنید.
· حلقههای مهم را با مسیرهای بیضیشکل یا دایرهای رسم کنید.
· نمودارهای خود را طوری سازماندهی کنید که برخورد خطوط با هم به حداقل برسد.
· از رسم دایره، هشت ضلعی، یا هر نماد دیگری به دور متغیرها اجتناب کنید. نمادهای بیمعنا فقط منجر به ایجاد پراکندگی و حواسپرتی میشوند. (تنها استثناء وقتی است که بخواهیم نمودارهای انباشت و جریان را شفافسازی کنیم).
· تکرار کنید. از آنجا که هنگام شروع کار شما اغلب نمی دانید تمام متغیرها و حلقهها چه خواهند بود، مجبور میشوید نمودارها را بارها و بارها تغییر دهید تا بهترین طرح را پیدا کنید.
حتما از این که آیا مخاطبین شما، منطق پیوندهای علیتی شما را درک میکنند یا خیر اطمینان حاصل کنید. اگر آنها بدون کمک قادر به دنبال کردن رشتهی افکار شما نیستند، احتمالا لازم است که جزییات بیشتری به آن اضافه کنید یا برخی از متغیرهای میانی را شفافتر بیان کنید.
زمانی که شما منطقتان را در حد درک همه شفاف کنید، میتوانید جزییات دقیقتر را به فرمی سادهتر و متراکمتر نشان دهید. این نمودار ساده میتواند به عنوان ساختاری غنی و زیربنایی از مسئله بکارگرفته شود.
حلقههایتان را نامگذاری کنید.
چه از CLDها برای روشن کردن مدلهای ذهنی مشتریهایتان استفاده کنید، چه قصد پیدا کردن فرآیندهای بازخوردی که به نظرتان مسبب یک مشکل هستند را داشته باشید، اغلب خود را در حال تلاش برای دنبال کردن حلقههایی بیش از حد توانتان مییابید. برای کمک به هدایت مخاطبانتان در شبکه حلقهها، به هر کدام از آنها یک شماره و نام تخصیص دهید. نامگذاری حلقهها به صورت R1,R2,B1,B2 به مخاطبتان کمک میکند تا زمانی که در مورد حلقه خاصی بحث میکنید، بتوانند به راحتی آن را پیدا کنند. نامگذاری حلقهها به مخاطبین در درک عملکرد هر کدام از حلقهها کمک میکند.
زمانی که با یک گروه مشتری کار میکنید، میتوانید از آنها بخواهید تا خودشان حلقهها را نامگذاری کنند. در بسیاری از موارد ممکن است عبارات جالبی پیشنهاد بدهند یا برای هر یک از حلقهها بر اساس اصطلاحات تخصصی شرکت و صنف خودشان نامی مناسب انتخاب کنند. به عنوان مثال اگر شما حلقهای دارید که اهمیت نمودارهای بلند مدت نشان میدهد اضافهکاری بیش از اندازه چطور میتواند در نهایت بهرهوری را کاهش دهد، ممکن است که آنها برای این حلقه نام “سوختن (از بین رفتن)” را انتخاب کنند. یا برای حلقهای که نشان میدهد چگونه فشار برنامه میتواند منجر به خطاهای بیشتر شود از نام “عجله کار شیطونه” استفاده کنند. نامگذاری حلقهها، ارجاع به تکههای پیچیدهی یک ساختار را راحت تر کرده و منجر به گفت و گوهایی سازندهتر میشود.
منبع: www.thesystemsthinker.com
نویسنده: جان استرمن (John Sterman)
مترجم: مصطفی آمره، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی صنایع (گرایش سیستمهای کلان)، دانشگاه تهران
منحنی بازده
تعریف منحنی بازده چیست؟
نمودار ارتباط بین نرخ بازده تا سررسید اوراق قرضه با ریسک یکسان و سررسید بلندمدت همان اوراق، منحنی بازده گفته میشود. منحنی بـازده به عنوان الگو بهطورمعمول برای ترسیم و ارائه وضعیت اوراق منتشره دولتی استفاده میشود. بهعبارتدیگر منحنی بازده نشان میدهد نرخ بهره در مقطع زمانی خاص برای کلیه اوراق بهادار دارای ریسک، برابر میشود اما سررسید مختلف است. منحنی بـازده بیشتر برای مقایسه اوراق قرضه در ایالاتمتحده آمریکا به کار میرود.
رایجترین منحنی بـازده گزارششده اوراق قرضه خزانهداری ایالاتمتحده در سه ماه، دو سال، پنج سال و ۳۰ سال را مقایسه میکند. این منحنی بـازده بهعنوان معیاری برای سایر انواع اوراق قرضه در بازار، مثل نرخ های وام مسکن یا نرخ بهره های بانکی مورداستفاده قرار میگیرد. منحنی همچنین برای پیشبینی تغییرات در خروجی بازار و رشد استفاده میشود.
توضیحات مدیر مالی در مورد منحنی بازده
شکل منحنی بازده کاملاً موشکافی میشود زیرا این کار به یافتن ایده و سرنخی از تغییرات نرخ بهره های بانکی در آینده و فعالیت اقتصادی کمک میکند. سه نوع اصلی از شکلهای منحنی بـازده وجود دارد: نرمال، معکوس و صاف (خم). در منحنی بازده نرمال که تصویر آن را در بالا مشاهده میکنید، اوراق قرضه با تاریخ سررسید طولانیتر به خاطر ریسک مربوط به زمانشان، بازده بالاتری در مقایسه با اوراق کوتاهمدتتر دارند. منحنی عملکرد معکوس آن است که بازده اوراق کوتاهمدتتر بالاتر از بازده اوراق بلندمدت قرار میگیرند که میتواند نشانهای از رکود اقتصادی در آینده نزدیک باشد. در منحنی بازده صاف (خم) بازده اوراق کوتاهمدت و بلندمدت بسیار به یکدیگر نزدیک هستند که این پدیده میتواند از یک انتقال اقتصادی خبر دهد. شیب منحنی بـازده هم اهمیت دارد: هر چه شیب بیشتر باشد، اختلاف بین نرخ های کوتاه مدت و بلند مدت افزایش مییابد.
معادل انگلیسی منحنی بازده عبارت است از:
Yield Curve
اگر سؤال یا نظری دارید لطفاً در بخش پرسش و پاسخ سوالات مالی مطرح کنید. همینطور با اشتراکگذاری این نوشته در شبکههای اجتماعی شما هم در توسعه دانش مالی و سرمایه گذاری شریک شوید.
خط روند Trend line چیست + آموزش رایگان کار با آن
خط روند یا همان ترند لاین (Trend line) روشی محبوب و کاربردی برای شناسایی سطوح حمایت و مقاومت (Support and Resistance) احتمالی در یک بازار به شمار می رود. متاسفانه اکثر معامله گران در بازارهای مالی نمی توانند خطوط روند را به شکل صحیحی ترسیم کنند. در ادامه این مطلب درباره خط روند و نحوه ترسیم صحیح آن صحبت خواهیم کرد. علاوه بر این روشی را به شما معرفی خواهیم کرد که از طریق آن می توانید سقف (top) و کف (bottom) بازار را شناسایی کنید، پس تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.
خط روند چیست؟
همانطور که از نام آن مشخص است، خط روند یا Trend line معیاری است که در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می گیرد و با توجه به جهت روند (صعودی یا نزولی) می تواند سطوح حمایت و مقاومت را به معامله گران نشان دهد. شما می توانید Trend line را به عنوان خط مورب افقی سطوح مقاومت و پشتیبانی نیز در نظر بگیرید، در حقیقت این خطوط به ما در شناسایی نقاط بالقوه افزایش عرضه و تقاضا که در نهایت باعث بالا و پایین شدن بازار می شوند، کمک می کنند.
برای مثال ترند لاین موجود در تصویر زیر در حالت صعودی (Uptrend) رسم شده است. با اتصال کف های قیمتی به یکدیگر می توانیم یک خط روند صعودی را ترسیم کنیم :
در عکس بالا که مربوط به جفت ارز پوند-دلار در بازار فارکس (Forex) است، بازار در یک بازه زمانی بلند مدت چندین مرتبه با محدوده حمایت خط روند برخورد داشته است. در حقیقت این ترند لاین محدوده ای از حمایت را نشان می دهد که معامله گران در آن می توانند به دنبال فرصت های خرید باشند.
حال بهتر است ترند لاین موجود در حالت نزولی را نیز با یکدیگر بررسی کنیم. برای رسم خط روند نزولی سقف های قیمتی را باید به یکدیگر متصل کنیم :
در تصویر بالا که مربوط به جفت ارز دلار استرالیا-دلار نیوزلند است، نمودار نزولی در یک بازه زمانی بلند مدت چندین بار ترند لاین را لمس کرده است. تفاوت این ترند لاین با مثال اول در این است که ترند لاین نزولی نشان دهنده محدوده مقاومت است به گونه ای که به معامله گران در شناسایی فرصت های فروش کمک خواهد کرد.
نحوه رسم صحیح خط روند
حال که مفهوم خط روند را به طور کامل درک کرده اید، بهتر است با نحوه ترسیم آن نیز آشنا شوید. اولین نکته مهم برای شروع این است که برای رسم خط روند به حداقل 2 نقطه از بازار (2 سقف قیمتی و یا 2 کف قیمتی) نیاز خواهید داشت. در حقیقت به محض شناسایی دومین کف یا سقف می توانید خط روند خود را ترسیم کنید. در نمودار زیر 2 نوسان رو به پایین بازار به صورت واضح نشان داده شده است.
توجه داشته باشید که در نمودار بالا 2 نقطه اصلی برای ترسیم ترند لاین وجود دارد. در حقیقت به محض گذر خط روند از این محدوده روند صعودی در قیمت سهام اتفاق خواهد افتاد. همانند نمودار زیر در چند هفته بعد، قیمت بار دیگر خط روند صعودی را لمس می کند. این ترند لاین یک ترند لاین حمایتی است که قیمت را به سمت بالا منتقل می کند :
خط روند صعودی که در نمودار بالا وجود دارد این سیگنال را برای معامله کنندگان ارسال می کند که این روند صعودی به احتمال قوی ادامه خواهد داشت. در حقیقت تریدرها با مشاهده خط روند صعودی، فرصت این را پیدا می کنند تا با خرید سهام از روند افزایش قیمت سود کسب کنند. به این شکل که با هر بار برخورد قیمت با این خط روند می توان انتظار افزایش قیمت را داشت. بنابراین می توان با خرید در پایین ترین نقطه و فروش در بالاترین نقطه به راحتی کسب سود کرد.
3 نکته مهم در ترسیم خط روند
برای اینکه خطوط روند را به شکل صحیح ترسیم کنید باید به 3 نکته کلیدی زیر توجه داشته باشید:
1- استفاده از تایم فریم بالاتر برای ترسیم خطوط روند :
بازه های زمانی یا همان تایم فریم های بالاتر همواره خطوط روند مطمئن تری را تولید می کنند. بنابراین سعی کنید ترند لاین خود را در بازه زمانی طولانی ترسیم کنید. به طور کلی بهتر است اگر شخصی معاملات بورس یا بازار فارکس را بر اساس چهارچوب زمانی روزانه انجام می دهد، ترند لاین را نیز بر اساس تایم فریم روزانه ترسیم کند.
در حقیقت هر چقدر ترند لاین طولانی تر اهمیت نمودارهای بلند مدت باشد و برخورد قیمت با آن بیشتر باشد، از اعتبار بالاتری نیز برخوردار است. برای مثال خط روند در یک بازه زمانی 2 ساله به مراتب از خط روندی که در بازه زمانی 2 هفته ترسیم شده، اعتبار و اهمیت بیشتری دارد. نمودار زیر یک مثال بسیار عالی از خط روندی که در بازه زمانی روزانه ترسیم شده است را نشان می دهد.
در نمودار بالا که مربوطه به جفت ارز پوند انگلستان/فرانک سوییس است بعد از دومین نوسان رو به پایین (Swing Low) و ایجاد کف قیمتی دوم می توان ترند لاین را ترسیم کرد. همانطور که می بینید قیمت دو بار دیگر نیز خط روند را لمس کرده است و این نشان دهنده یک خط روند صعودی قدرمتند است. این مثال نشان دهنده این است که معامله کنندگان با توجه به خط روند حمایتی به دنبال خرید جفت ارز خواهند بود.
نمودار هفتگی نیز یکی دیگر از تایم فریم های مورد استفاده در ترسیم ترند لاین محسوب می شود که در شناسایی اهداف بالقوه در روندهای نزولی یا صعودی مبتنی بر تایم فریم روزانه کاربرد بسیاری دارد. در نمودار پوند انگلستان/فرانک سوییس زیر خواهید دید که ترند لاین هفتگی چگونه برای شناسایی اهداف بالقوه مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
همانطور که در نمودار بالا مشاهده می کنید، ترند لاین هفتگی بر خلاف ترند لاین روزانه روند نزولی را نشان می دهد. بنابراین می توان با استفاده از دو خط روند ترسیم شده در این دو تایم فریم بهترین نقطه خرید یا فروش سهم را بدست آورد.
2- ترند لاین و همپوشانی (Overlap) :
اکثر نمونه های خطوط روند در سطح بالا یا پایین کندل های قیمتی دچار همپوشانی می شوند. ولی بهترین خط روند آن است که بیشترین تعداد برخورد را داشته و همچنین از بدنه کندل ها عبور نکرده باشد. در حقیقت یکی از مهم ترین سوالاتی که هنگام ترسیم ترند لاین برای معامله کنندگان پیش می آید این است که آیا می توان ترند لاین را در ناحیه بالا/پایین و بازشدن/بسته شدن شمع های قیمتی ترسیم کرد یا خیر!
جواب این سوال به ترند لاین بستگی دارد، در حقیقت پیدا کردن خط روندی که به طور کامل روند صعودی یا نزولی داشته باشد، کاری غیر ممکن است. علاوه بر این، خط روندی که کاملا مطابق با باز/بسته شدن شمع های قیمتی باشد نیز کار دشواری خواهد بود. برای مثال نمودار زیر را با دقت مشاهده کنید:
همانطور که در نمودار بالا مشخص است، ترند لاین به طور کامل با نقاط بالا یا همان بدنه اصلی هر کدام از کندل ها انطباق ندارد. البته این موضوع به معنی عدم اعتبار ترند لاین نیست بلکه نکته حائز اهمیت این است که نمودار هفتگی هرگز در بالای این سطوح بسته نخواهد شد.
ایده آل ترین حالت در ترسیم ترند لاین این است که ترند لاین بیشترین تعداد برخورد را داشته و در عین حال بدنه اصلی هیچ کدام از شمع های قیمتی را نیز قطع نکرده باشد. به عبارت دیگر اگر خط روند از بدنه کندل ها عبور کرده باشد، آنگاه می توان نتیجه گرفت که خط روند به احتمال خیلی زیاد از اعتبار کافی برخوردار نخواهد بود. همچنین می توانید در رسم خط روند سایه کندل ها را به دلخواه در نظر بگیرید. پیشنهاد می شود در چارت هایی با تایم فریم های 1 روزه و یا بیشتر حتما خط روند را از بالای سایه ها رسم کنید چرا که کندل ها در این چارت ها قدرت بیشتری دارند.
3- انطباق اجباری منحنی
انطباق اجباری منحنی متداول ترین مشکل تریدرها در زمان ترسیم ترند لاین محسوب می شود. این موضوع زمانی اتفاق می افتد که یک تریدر به اشتباه، وجود یک سطح را باور کرده و تلاش می کند تا آن را با نمودار قیمتی تطابق دهد. در حقیقت خط روندی خوب است که کاملاً واضح باشد و اگر به درستی با نمودار انطباق ندارد، بهتر است از استفاده از آن اجتناب کنید.
استفاده از خط روند برای شناسایی وارونگی بازار
خط روند اغلب برای شناسایی فرصت های خرید و فروش مورد استفاده تریدرها قرار می گیرد. البته شما می توانید از این روش برای یافتن نقاط وارونگی بازار نیز استفاده کنید. در حقیقت مادامی که بازار خط روند را به عنوان سطوح حمایت و مقاومت دنبال می کند و نمی تواند از آن عبور کند، امکان شناسایی فرصت های خرید و فروش وجود دارد. شاید این سوال برای شما پیش بیاید که اگر خط روند بازار شکسته شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در این حالت بازار دچار نوسان بسیار عمده ای می شود، برای مثال در نمودار زیر بازار ترند لاین حمایت را شکسته و دوباره همان خط روند را به یک سطح مقاومت جدید تبدیل کرده است :
در نمودار بالا مشاهده می کنید که روند قیمتی جفت ارز پوند انگلستان/فرانک سوییس در یک بازه زمانی ترند لاین را دنبال کرده است. اما بالاخره قیمت توانسته این ترند لاین را شکست دهد و از آن عبور کند. این ترند لاین صعودی که نقش حمایتی را بازی می کرد بعد از شکسته شدن نقش یک خط روند مقاوتی را بازی می کند. بنابراین زمانی که کندل در پایین خط روند صعودی (یا بالای خط روند نزولی) بسته شد، می توانید اقدام به خرید یا فروش سهام خود کنید و به راحتی کسب سود کنید. (و در صورتی که قطع نکرد روند گذشته ادامه دار خواهد بود و باز هم می توانید به سادگی کسب سود کنید.)
البته برای تشخیص شکست ترند لاین باید توجه داشته باشید که ترند لاین مورد هدف حداقل با 3 نقطه برخورد داشته باشد. به عبارت دیگر این روش در زمانی که ترند لاین واضح تر باشد، عملکرد بهتری خواهد داشت. شما همچنین می توانید از این استراتژی برای شناسایی وارونگی صعودی (Bullish Reversal) نیز استفاده کنید.
در نمودار بالا کاملاً مشخص است که ترند لاین نزولی بعد از شکست به سرعت نقش یک خط حمایتی را بازی می کند و نمی گذارد قیمت به پایین تر از آن نفوذ کند.
همانطور که مشاهده کردید، شما با استفاده از ترند لاین می توانید وارونگی های بازار را شناسایی کنید. این روش بدون شک یکی از بهترین متدهای پیش بینی تغییر جهت در تمامی بازارهای مالی محسوب می شود.
دیدگاه شما