روان شناسی معامله گر


روانشناسی در معامله‌گری

خیلی وقتها در محافل خصوصی و خانوادگی و دوستانه صحبت از شغلهای گوناگون و سختی بعضی شغلها می شود . در مورد سختی مشاغل مختلف هر کس نظری دارد . برخی شغل کار در معدن را ( به علت شرایط سخت کار ) ، برخی جراح مغز را ( به خاطر مسئولیت زیاد و احتیاج به دقت و تبحر زیاد ) و برخی کار در کوره های ذوب آهن ( به خاطر خطرات حین انجام کار و حتی عوارضی که بعد ها دامنگیر افراد می شود ) را سخت ترین شغل ها می دانند . اما واقعا شغل سخت چیست و چه شغلهایی سخت محسوب می شوند . به یک تعریف ساده مشاغلی که فرد طی سالها فعالیت در آن دچار مشکلات جسمی و روحی و بیماری می شود شغل سخت محسوب می شوند و دارای تقسیم بندی های خاصی هستند . معیار سختی یک شغل میزان آسیب هایی است که ممکن است شغل برای شاغلین داشته باشد ( حتی اگر تمام مواردی ایمنی هم رعایت شود ) .

اما صرف نظر از مبحث بالا آیا شغل آسان هم داریم ؟ خوب در این خصوص هم نظرات متفاوتی وجود دارد و افراد در مقایسه با شغلهای سخت ، برخی شغلها را آسان می دانند . ممکن است کسی طلافروشی یا کارهای دفتری را شغلی آسان بداند . اما واقعیت این است که هیچ شغل آسانی وجود ندارد و هر شغل دارای ریسکها ، مشکلات و سختی های خود هست هرچند برای کسانی که تجربه آن را ندارند ممکن است شغل آسانی به نظر برسد . خوب در این مقاله قرار نیست به بررسی حرفه ها مختلف و بررسی سختی کار بپردازیم . ما در اینجا یک سوال اساسی داریم :

آیا شغل معامله گری در بازارهای مالی ، آسان است ؟

این مقاله را زمانی می نویسم ( مرداد 1399 ) که تب بورس همه جامعه را فرا گرفته و تقریبا در همه جا صحبت از آن است و به جرات می توان گفت که بورس تابحال چنین روزهایی را به خود ندیده است و ورود حجم پول و مردم جامعه به آن بی سابقه است . بسیاری از مردم با فروش اتومبیل ، گرفتن وام و …. به هر طریقی می خواهند از قافله سود های سرشار این روزها عقب نمانند . اما اینجا یک نکته خیلی مهم خودنمایی می کند . آیا این مردم هیچ تجربه ای در این کار دارند ؟ آیا در این زمینه تحصیلات دارند و آموزش دیده اند ؟ تقریبا اکثر کسانی که در حال ورود به این بازار هستند هیچ تجربه و تخصصی ندارند و صرفا با دیدن سود زیاد و این فکر که معامله گری کار راحتی است وارد گود می شوند .

حال یک سوال دیگر :

اگر به شما بگویند شغل برقکار صنعتی ( یا هر شغل دیگر ) درآمد فوق العاده ای دارد ، شما فورا شال و کلاه می کنید و می روید به عنوان یک برقکار استخدام شوید ؟ به فرض اینکه حتی شرکتی که قرار است در آن کار کنید ادعای شما را پذیرفت و بدون هیج آزمونی به شما اجازه فعالیت داد آیا شما این ریسک را قبول می کنید که در کاری که هیچ تجربه و تخصصی ندارید شروع به کار کنید ؟ نتیجه چنین کاری چه خواهد شد ؟ بی شک در همان ساعات اول جان خود و دیگران را به خطر خواهید انداخت یا حداقل خسارت مالی به بار خواهید آورد . خوب وقتی ما در شغلی مهارت نداریم عقلا از ورود بدون آموزش به آن خودداری می کنیم اما واقعا چرا اکثر مردم در مورد ورود به حرفه معامله گری بدون هیچ تردیدی ( بدون داشتن تجربه و تخصص ) اقدام می کنند و انتظار دارند موفق هم باشند . واقعا چرا ؟

حال مسئله را با دقت بیشتری بررسی می کنیم . کلا برای موفقیت در یک حرفه دو مرحله وجود دارد :

  • مراحل راه اندازی یک کسب و کار و یا موفقیت در آزمون ورودی و استخدامی و جلب نظر کارفرما برای به دست آوردن یک کار
  • توانایی های فکری و جسمی برای ادامه آن کسب و کار یا موفق بودن در انجام شغلی که در یک سازمان به دست آورده ایم ( در یک دسته بندی کلی ما یا برای خودمان کار می کنیم یعنی یک کسب کار شخصی داریم و یا برای دیگران کار می کنیم مثلا کارمند یا کارگر یک شرکت هستیم ). در هر دو صورت پس از ورود به هر حرفه ای توانایی برای غلبه بر مشکلات و سختی ها و داشتن توان لازم برای موفقیت در ادامه کار بسیار مهم است .

مرحله اول :

معمولا برای اینکه در یک شغل استخدام شویم لازم است که قبلا در آن زمینه مهارت و تخصص لازم را بدست آوریم که برای این منظور باید در دانشگاه یا مراکز مشابه علمی و فنی آموزش دیده باشیم . معمولا شرکت ها برای استخدام افراد ، از آنها مدارک تحصیلی مرتبط و سوابق کاری می خواهند و از آزمونهای کتبی ، عملی و مصاحبه برای ارزیابی و انتخاب بهترین افراد استفاده می کنند . پس هیچ شرکتی حاضر نیست بدون ارزیابی و اطمینان از مهارت و تخصص افراد آنها را بکارگیرد و برای داشتن یک شغل معمولی در یک سازمان باید سالها تحصیل کنند و آموزش ببینند و حتی بعد از استخدام نیز آموزشهای مرتبط با شغل همچنان ادامه دارد .

از طرف دیگر برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک به غیر از تخصص و تجربه ( که برای به دست آوردن آن احتیاج به ساعتها آموزش به صورت رسمی ( مثلا در مراکز فنی حرفه ای ) و سنتی ( مثل شاگردی کردن ) و کسب تجربه در بازارهای کار احتیاج به مجوزهای همچون پروانه کسب ، مدرک فنی حرفه ای ، تایید سلامت فردی و بهداشت محل کار ، نداشتن سوء سابقه و بسیاری موارد دیگر دارد .

سوال : برای ورود به شغل معامله گری چه مدارک و مجوزهایی لازم است ؟

پاسخ : یک کد بورسی و شارژ حساب . والسلام

همانطور که می بینید وارد شدن به هیچ شغلی به اندازه معامله گری بورس آسان نیست و شاید به همین خاطر است که به محض رسانه ای شدن سودآور بودن بورس ، همه برای ورود به آن هجوم می آورند .

مرحله دوم :

در یک حرفه پس از راه اندازی آن یا استخدام در یک شرکت ، مهم ادامه آن برای رسیدن به اهداف و موفق بودن است . بعضی کارها ممکن است مرحله اول آسان باشد ( راه اندازی ) ولی ادامه دادن سخت باشد و یا بالعکس شغلهایی هستند که ورود به آنها مشکل باشد ولی ادامه آن زیاد سخت نباشد .

همانطور که دیدید ورود به دنیای بازارهای مالی آسان است اما آیا ادامه آن و رسیدن به سود آوری مستمر در بلند مدت نیز آسان است .

طبق آمار ( منبع ش را نمی دانم ولی زیاد شیده ایم ) بیش از 90% کسانی که وارد جرگه معامله گران می شوند پس از مدتی با از دست دادن قسمت زیادی از دارایی خود ( حتی همه آن ) با سرخوردگی این بازار را ترک می کنند . تاثیرات این شکست تا مدتها بعد گریبانگیر خود و خانواده شان خواهد بود .

نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که اشتباهات و خطاهایی که ما در حرفه خود انجام می دهیم ممکن است به دیگران آسیب مالی یا جسمی وارد کند ولی در این شغل تنها خودمان هستیم که در معرض آسیب های احتمالی خواهیم بود .

پس نتیجه ای که تا اینجا گرفتیم این است که معامله گری ، حرفه ای است که ورود به آن آسان است و به علت احتمال بدست آوردن سودهای زیاد در آن ، مردم وسوسه می شوند که بدون آموزش و تجربه وارد آن شوند و به راحتی سرمایه خود را در خطر بیاندازند ، غافل از اینکه این دریا به آن اندازه که آرام به نظر می رسد بی خطر نیست .

دنیای بازارهای مالی ، دنیایی متفاوت

همه ما از کودکی در محیط هایی بزرگ شده ایم که تحت نظارت دیگران بوده ایم . در خانه ، مدرسه ، محل کار و محیط جامعه تحت کنترل و نظارت والدین ، معلم ، مدیر ، پلیس و قانون بوده ایم و برای هر خطایی مورد مواخذه قرار گرفته ایم . همیشه باید طبق قوانین و هنجارهای محیط هایی که در آن بودیم ، رفتار می کردیم و به این گونه زندگی عادت کرده ایم . اما وقتی وارد محیط جدید ( بورس ) می شویم دوباره همان ذهنیت را داریم ولی اینجا دنیای متفاوتی است .

دنیای جدید دنیایی است پر از سود ، پر از ریسک و پر از احساسات و البته بدون هیچ ناظری . اینجا می توانی هر وقت ارده کردی خرید و فروش کنی هر اندازه سرمایه که داری وارد معامله کنی . سود کنی ، ضرر کنی و البته کسی شما را به علت اشتباهاتتان و ضررهاتان مواخذه و تنبیه نخواهد کرد . شما آزاد هستید . آزاد آزاد .

دقیقا یکی از مهمترین تفاوتهای دنیای جدید با محیط های قبلی همین است و البته این نکته بسیار تعیین کننده است .

در محیط جدید تنها کسی که ناظر ماست خودمان هستیم . کنترل ترس ، طمع ، احساسات ، هیجانات ، پایبند بودن به استراتژی و قوانین کاری ( مدیریت سرمایه – مدیریت ریسک و … ) کلید موفقیت ماست و البته کسی نیست که ما را مجبور کند که به قوانین خود ( قوانینی که خودمان بر اساس علم و تجربه شخصی پذیرفته ایم و کسی به روان شناسی معامله گر ما را ملزم به قبول و رعایت آنها نکرده است ) پایبند باشیم . کسانی بوده اند که سالها طبق اصول کاری خود معامله کرده اند ولی به علت اینکه فقط در یک یا چند معامله از قوانین خود پیروی نکرده اند ، کل سرمایه خود را از دست داده اند .

منظبط بودن شرط موفقیت در بازارهای مالی است .

انسانهای موفق در بازارهای مالی باید انسانهای خودساخته ای باشند . شاید پایبند بودن به چند قانون ساده کار ساده ای به نظر آید اما در عمل ، کاری است بسیار دشوار . به عنوان مثال یکی از قوانین مهم خروج از بازار بعد از رسیدن به حد ضرر است . اما به علت اینکه ذهن ما ذاتا آمادگی پذیرش ضرر را ندارد و به هر طریقی سعی می کند که آن را توجیه کند و تمام علایم آشکار ریزش قیمت را نادیده می گیرد و حتی وقتی قیمت از حد ضرر عبور می کند هم به امید بازگشت قیمت ، از معامله خارج نمی شود و به قولی وارد باتلاق ضرر می شود . این قانون بر روی کاغذ بسیار ساده است اما همه کسانی که در بازار مالی کار کرده اند می دانند که چقدر اجرای آن سخت است . بقیه قوانین هم به همین صورت در ظاهر ساده اند اما در عمل اینگونه نیست . کنترل احساسات بخش مهم کار است . کنترل ترس و طمع ( که برخی اساتید طمع را هم نوعی ترس می دانند . در واقع ترس از دست دادن سود بیشتر ) کار انسانهایی است که ذهنی آرام و قوی و روان شناسی معامله گر روحیه ای محکم دارند .

کسانی که تجربه ای در معامله گری ندارند کار را ساده می پندارند . خرید در کف و فروش در سقف قیمتی . به همین راحتی . و به همین خاطر است که به سادگی وسوسه می شوند تمام سرمایه خود را وارد این کار کنند و حتی با فروش خانه و اتومبیل و گرفتن وام وارد این میدان شوند و البته ممکن است در ابتدا هم سودی ببرند اما در بلند مدت تمام داشته های خود را بر باد می دهند . امروز که در حال اتمام این نوشته هستم ( 22مرداد 99 ) چند روزی است که بازار در حال اصلاح و یا شاید ریزش باشد . در این روزها می توان براحتی ترس را در نوع معاملات دید . واقعا استرس این شغل در این روزها خصوصا برای کسانی که بدون تجربه و رعایت قوانین حرفه ای وارد آن شده اند ، کشنده است . کار ، کار ساده ای نیست . و این را به تجربه یافته ام و واقعا انسانهای موفق در این کار را انسانهایی خود ساخته می دانم . زمانهایی که همه در حال خرید هیجانی هستند تو باید بر اساس استراتژی خود بر طمع خود غلبه کنی و خرید نکنی و ممکن است در زمانی که دیگران هیجان زده می فروشند تو بر ترس خود غلبه کنی و بخری . در واقع معامله گری یک کار سنگین ذهنی است که فشار آن با فشار روانی فینال مسابقات جهانی برابری می کند .

مارک داگلاس در کتاب معامله گر منظبط می گوید ” مردم معامله گری را کار آسانی می دانند در صورتی که اینگونه نیست ” یا کورتیس ام.فیث در کتاب معامله گری از عمق وجود می گوید : “معامله گری کار آسانی است ولی برخی آنرا پیچیده می کنند چرا که فکر می کنند با کار راحت نمی شود پول درآورد و حتی برای رسیدن به درآمد زیاد باید کار سخت انجام داد برای همین معامله گری را برای خودشان پیچیده می کنند و در آخر در کتاب ذهن زیبا در بورس ( نویسندگان توماس ویتنر / أندرتاس فریچ ) می خوانیم :” معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست .” این بزرگان که همه در حوزه مسائل روانشناسی معامله گری تحقیق می کنند و خود از معامله گران با تجربه و وموفق هستند هر یک از نقطه نظر خود معامله گری را بررسی کرده اند و هر سه البته درست می گویند . مارک داگلاس معتقد است که مردم معامله گری را کار راحتی می دانند ، که در این زمینه مفصل صحبت کردیم و علل آن را بیان کردیم اما نکته جالب در کتاب مورتیس ام.فیث این است که وی معامله گری را کار راحتی می داند . نظر ایشان این است که اگر کسی اصول معامله گری را درست یاد بگیرد ( استفاده از نیم کره سمت چپ مغز ) و معامله گری را با اصول درست آن انجام دهد پس از مدتی تواند قدرت استفاده از شهود ( استفاده از نیمکره سمت راست ) در معامله گری را پیدا کند و باید به شهود خود اطمینان کند و آنرا پرورش دهد و بتواند در معاملات به سرعت تصمیم گیری کند (خصوصا در معاملات کوتاه مدت روزانه) و کم کم توانایی استفاده از هر دو نیمکره مغز را بدست آورد . وی معامله گری را بعد از طی کردن همه مراحل یعنی یادگیری اصول و به کاربردن و تکرار آنها تا به دست آوردن تجربه در استفاده از قدرت شهود ( حذف کردن جزئیات و مدل سازی با یک نگاه کوتاه به نمودار و تصمیم گیری سریع ) کاری ساده می داند نه اینکه این شغل برای افراد بدون تجربه و تخصص کار ساده ای باشد .

و در نهایت در کتاب ذهن زیبا در بورس به جمله ای می رسیم کامل و ساده : “معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست ” . بسیاری افراد هستند که همیشه دنبال اندیکاتورهای پیچیده ، نرم افزارهای تخصصی و تکنیکهای خاص ( که البته من منکر فواید و کاربرد آنها نیستم ) می گردند و فکر می کنند برای موفقیت در معامله گری احتیاج به علمی خاص هست که فقط افراد خاصی از آن اطلاع دارند در حالی که واقعا اینگونه نیست . بسیاری از موقعیت های معامله با یک تحلیل ساده و بدون استفاده از انبوه اندیکاتورها و تحلیل های پیچیده قابل دستیابی هستند واتفاقا سود خوبی هم می دهند . به گفته هری کارپنتر در کتاب غول درون ” وقتی تئوری های زیادی برای برای توضیح یک پدیده در دسترس باشند ، به احتمال زیاد ساده ترین آنها ، صحیح ترین آنهاست . طبیعت در جستجوی ساده ترین راه هاست ” .

این اصل در معامله گری نیز صدق می کند .

در واقع قوانین کار ساده اند ولی اجرای به موقع و درست آنها آسان نیست . پیدا کردن یک یا چند استراتژی که با روحیات فرد سازگار باشد و اطمینان به سودآوری آنها در بلند مدت و داشتن مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک کار سختی نیست اما مهم پایبند بودن و اجرای دقیق و به موقع آنها می باشد .

در پایان بد نیست نگاهی بیندازیم به شکل زیر که چرخه روانشناسی در بازار را نشان می دهد . این شکل برای افرادی که سهمی را خریده اند ترسیم شده است ( پوزیشن buy) . همانطوری که می بینید وقتی بازار در راستای خرید ما در حال رشد می باشد احساساتی مانند خوش بینی – شور و شوق – هیجان و رضایتمندی وجود ما را فرا می گیرند و هنگامی که کم کم بازار در نزول قرار می گیرد هیجاناتی مانند اضطراب تا افسردگی ما را درگیر خود می سازند . دو نکته مهم در این خصوص وجود دارد . نکته اول اینکه هر معامله گر توان کنترل این احساسات را در وجود خود داشته باشد و نکته دوم اینکه یک معامله گر بتواند احساسات معامله گران دیگر را در هر زمان تشخیص داده و بازار را پیش بینی کند و برای ورود یا خروج از آن به موقع اقدام نماید .

22 3

نتیجه گیری

هیچ کاری سخت نیست و هیچ کاری ساده نیست . برایان تریسی معتقد است برای رسیدن به مهارت و موفقیت در یک شغل باید روزی حداقل 2 ساعت وقت برای یادگیری آن اختصاص دهید و برخی محققین 10000 ساعت کار برای سرامد شدن در یک حرفه را لازم می دانند . یادگیری و تجربه اندوزی مستمر ، کلید موفقیت هستند . معامله گری هم از این قاعده مستثنی نیست . اگر بدون آموزش و کار توانستید در شغل دیگری موفق باشید در معامله گری هم می توانید . شغلی لذت بخش و پر از هیجان و سود که اگر بدون تجربه وارد آن شوید زندگی خود و خانواده تان را تباه خواهید کرد . آموزش و کار کردن در محیط های مجازی ( دمو ) و سپس تجربه اندوزی با پول کم در دنیای واقعی و پرورش و آماده کردن ذهن برای کار با پول های بزرگتر ، کلید کار است . بهترین معلم بازار است و البته سخت گیرترین آنها . بزرگترین درسها را وقتی می آموزیم که ضرر می دهیم . ضرر دادن جزء کار است و هزینه شغل مان . باید آن را بپذیریم و به موقع برای توقف آن اقدام کنیم . هر شغلی هزینه هایی دارد و هزینه این شغل ضرر دادن است . پرورش جسم و ذهن ، آرامش روح ، تمرکز لازمه موفقیت در این حرفه اند . برای داشتن ثروت ابتدا باید ذهنی ثروتمند داشت . سالم و پرسود باشید.

روانشناسی در معامله‌گری

خیلی وقتها در محافل خصوصی و خانوادگی و دوستانه صحبت از شغلهای گوناگون و سختی بعضی شغلها می شود . در مورد سختی مشاغل مختلف هر کس نظری دارد . برخی شغل کار در معدن را ( به علت شرایط سخت کار ) ، برخی جراح مغز را ( به خاطر مسئولیت زیاد و احتیاج به دقت و تبحر زیاد ) و برخی کار در کوره های ذوب آهن ( به خاطر خطرات حین انجام کار و حتی عوارضی که بعد روان شناسی معامله گر ها دامنگیر افراد می شود ) را سخت ترین شغل ها می دانند . اما واقعا شغل سخت چیست و چه شغلهایی سخت محسوب می شوند . به یک تعریف ساده مشاغلی که فرد طی سالها فعالیت در آن دچار مشکلات جسمی و روحی و بیماری می شود شغل سخت محسوب می شوند و دارای تقسیم بندی های خاصی هستند . معیار سختی یک شغل میزان آسیب هایی است که ممکن است شغل برای شاغلین داشته باشد ( حتی اگر تمام مواردی ایمنی هم رعایت شود ) .

اما صرف نظر از مبحث بالا آیا شغل آسان هم داریم ؟ خوب در این خصوص هم نظرات متفاوتی وجود دارد و افراد در مقایسه با شغلهای سخت ، برخی شغلها را آسان می دانند . ممکن است کسی طلافروشی یا کارهای دفتری را شغلی آسان بداند . اما واقعیت این است که هیچ شغل آسانی وجود ندارد و هر شغل دارای ریسکها ، مشکلات و سختی های خود هست هرچند برای کسانی که تجربه آن را ندارند ممکن است شغل آسانی به نظر برسد . خوب در این مقاله قرار نیست به بررسی حرفه ها مختلف و بررسی سختی کار بپردازیم . ما در اینجا یک سوال اساسی داریم :

آیا شغل معامله گری در بازارهای مالی ، آسان است ؟

این مقاله را زمانی می نویسم ( مرداد 1399 ) که تب بورس همه جامعه را فرا گرفته و تقریبا در همه جا صحبت از آن است و به جرات می توان گفت که بورس تابحال چنین روزهایی را به خود ندیده است و ورود حجم پول و مردم جامعه به آن بی سابقه است . بسیاری از مردم با فروش اتومبیل ، گرفتن وام و …. به هر طریقی می خواهند از قافله سود های سرشار این روزها عقب نمانند . اما اینجا یک نکته خیلی مهم خودنمایی می کند . آیا این مردم هیچ تجربه ای در این کار دارند ؟ آیا در این زمینه تحصیلات دارند و آموزش دیده اند ؟ تقریبا اکثر کسانی که در حال ورود به این بازار هستند هیچ تجربه و تخصصی ندارند و صرفا با دیدن سود زیاد و این فکر که معامله گری کار راحتی است وارد گود می شوند .

حال یک سوال دیگر :

اگر به شما بگویند شغل برقکار صنعتی ( یا هر شغل دیگر ) درآمد فوق العاده ای دارد ، شما فورا شال و کلاه می کنید و می روید به عنوان یک برقکار استخدام شوید ؟ به فرض اینکه حتی شرکتی که قرار است در آن کار کنید ادعای شما را پذیرفت و بدون هیج آزمونی به شما اجازه فعالیت داد آیا شما این ریسک را قبول می کنید که در کاری که هیچ تجربه و تخصصی ندارید شروع به کار کنید ؟ نتیجه چنین کاری چه خواهد شد ؟ بی شک در همان ساعات اول جان خود و دیگران را به خطر خواهید انداخت یا حداقل خسارت مالی به بار خواهید آورد . خوب وقتی ما در شغلی مهارت نداریم عقلا از ورود بدون آموزش به آن خودداری می کنیم اما واقعا چرا اکثر مردم در مورد ورود به حرفه معامله گری بدون هیچ تردیدی ( بدون داشتن تجربه و تخصص ) اقدام می کنند و انتظار دارند موفق هم باشند . واقعا چرا ؟

حال مسئله را با دقت بیشتری بررسی می کنیم . کلا برای موفقیت در یک حرفه دو مرحله وجود دارد :

  • مراحل راه اندازی یک کسب و کار و یا موفقیت در آزمون ورودی و استخدامی و جلب نظر کارفرما برای به دست آوردن یک کار
  • توانایی های فکری و جسمی برای ادامه آن کسب و کار یا موفق بودن در انجام شغلی که در یک سازمان به دست آورده ایم ( در یک دسته بندی کلی ما یا برای خودمان کار می کنیم یعنی یک کسب کار شخصی داریم و یا برای دیگران کار می کنیم مثلا کارمند یا کارگر یک شرکت هستیم ). در هر دو صورت پس از ورود به هر حرفه ای توانایی برای غلبه بر مشکلات و سختی ها و داشتن توان لازم برای موفقیت در ادامه کار بسیار مهم است .

مرحله اول :

معمولا برای اینکه در یک شغل استخدام شویم لازم است که قبلا در آن زمینه مهارت و تخصص لازم را بدست آوریم که برای این منظور باید در دانشگاه یا مراکز مشابه علمی و فنی آموزش دیده باشیم . معمولا شرکت ها برای استخدام افراد ، از آنها مدارک تحصیلی مرتبط و سوابق کاری می خواهند و از آزمونهای کتبی ، عملی و مصاحبه برای ارزیابی و انتخاب بهترین افراد استفاده می کنند . پس هیچ شرکتی حاضر نیست بدون ارزیابی و اطمینان از مهارت و تخصص افراد آنها را بکارگیرد و برای داشتن یک شغل معمولی در یک سازمان باید سالها تحصیل کنند و آموزش ببینند و حتی بعد از استخدام نیز آموزشهای مرتبط با شغل همچنان ادامه دارد .

از طرف دیگر برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک به غیر از تخصص و تجربه ( که برای به دست آوردن آن احتیاج به ساعتها آموزش به صورت رسمی ( مثلا در مراکز فنی حرفه ای ) و سنتی ( مثل شاگردی کردن ) و کسب تجربه در بازارهای کار احتیاج به مجوزهای همچون پروانه کسب ، مدرک فنی حرفه ای ، تایید سلامت فردی و بهداشت محل کار ، نداشتن سوء سابقه و بسیاری موارد دیگر دارد .

سوال : برای ورود به شغل معامله گری چه مدارک و مجوزهایی لازم است ؟

پاسخ : یک کد بورسی و شارژ حساب . والسلام

همانطور که می بینید وارد شدن به هیچ شغلی به اندازه معامله گری بورس آسان نیست و شاید به همین خاطر است که به محض رسانه ای شدن سودآور بودن بورس ، همه برای ورود به آن هجوم می آورند .

مرحله دوم :

در یک حرفه پس از راه اندازی آن یا استخدام در یک شرکت ، مهم ادامه آن برای رسیدن به اهداف و موفق بودن است . بعضی کارها ممکن است مرحله اول آسان باشد ( راه اندازی ) ولی ادامه دادن سخت باشد و یا بالعکس شغلهایی هستند که ورود به آنها مشکل باشد ولی ادامه آن زیاد سخت نباشد .

همانطور که دیدید ورود به دنیای بازارهای مالی آسان است اما آیا ادامه آن و رسیدن به سود آوری مستمر در بلند مدت نیز آسان است .

طبق آمار ( منبع ش را نمی دانم ولی زیاد شیده ایم ) بیش از 90% کسانی که وارد جرگه معامله گران می شوند پس از مدتی با از دست دادن قسمت زیادی از دارایی خود ( حتی همه آن ) با سرخوردگی این بازار را ترک می کنند . تاثیرات این شکست تا مدتها بعد گریبانگیر خود و خانواده شان خواهد بود .

نکته مهمی که در اینجا قابل ذکر است این است که اشتباهات و خطاهایی که ما در حرفه خود انجام می دهیم ممکن است به دیگران آسیب مالی یا جسمی وارد کند ولی در این شغل تنها خودمان هستیم که در معرض آسیب های احتمالی خواهیم بود .

پس نتیجه ای که تا اینجا گرفتیم این است که معامله گری ، حرفه ای است که ورود به آن آسان است و به علت احتمال بدست آوردن سودهای زیاد در آن ، مردم وسوسه می شوند که بدون آموزش و تجربه وارد آن شوند و به راحتی سرمایه خود را در خطر بیاندازند ، غافل از اینکه این دریا به آن اندازه که آرام به نظر می رسد بی خطر نیست .

دنیای بازارهای مالی ، دنیایی متفاوت

همه ما از کودکی در محیط هایی بزرگ شده ایم که تحت نظارت دیگران بوده ایم . در خانه ، مدرسه ، محل کار و محیط جامعه تحت کنترل و نظارت والدین ، معلم ، مدیر ، پلیس و قانون بوده ایم و برای هر خطایی مورد مواخذه قرار گرفته ایم . همیشه باید طبق قوانین و هنجارهای محیط هایی که در آن بودیم ، رفتار می کردیم و به این گونه زندگی عادت کرده ایم . اما وقتی وارد محیط جدید ( بورس ) می شویم دوباره همان ذهنیت را داریم ولی اینجا دنیای متفاوتی است .

دنیای جدید دنیایی است پر از سود ، پر از ریسک و پر از احساسات و البته بدون هیچ ناظری . اینجا می توانی هر وقت ارده کردی خرید و فروش کنی هر اندازه سرمایه که داری وارد معامله کنی . سود کنی ، ضرر کنی و البته کسی شما را به علت اشتباهاتتان و ضررهاتان مواخذه و تنبیه نخواهد کرد . شما آزاد هستید . آزاد آزاد .

دقیقا یکی از مهمترین تفاوتهای دنیای جدید با محیط های قبلی همین است و البته این نکته بسیار تعیین کننده است .

در محیط جدید تنها کسی که ناظر ماست خودمان هستیم . کنترل ترس ، طمع ، احساسات ، هیجانات ، پایبند بودن به استراتژی و قوانین کاری ( مدیریت سرمایه – مدیریت ریسک و … ) کلید موفقیت ماست و البته کسی نیست که ما را مجبور کند که به قوانین خود ( قوانینی که خودمان بر اساس علم و تجربه شخصی پذیرفته ایم و کسی به ما را ملزم به قبول و رعایت آنها نکرده است ) پایبند باشیم . کسانی بوده اند که سالها طبق اصول کاری خود معامله کرده اند ولی به علت اینکه فقط در یک یا چند معامله از قوانین خود پیروی نکرده اند ، کل سرمایه خود را از دست داده اند .

منظبط بودن شرط موفقیت در بازارهای مالی است .

انسانهای موفق در بازارهای مالی باید انسانهای خودساخته ای باشند . شاید پایبند بودن به چند قانون ساده کار ساده ای به نظر آید اما در عمل ، کاری است بسیار دشوار . به عنوان مثال یکی از قوانین مهم خروج از بازار بعد از رسیدن به حد ضرر است . اما به علت اینکه ذهن ما ذاتا آمادگی پذیرش ضرر را ندارد و به هر طریقی سعی می کند که آن را توجیه کند و تمام علایم آشکار ریزش قیمت را نادیده می گیرد و حتی وقتی قیمت از حد ضرر عبور می کند هم به امید بازگشت قیمت ، از معامله خارج نمی شود و به قولی وارد باتلاق ضرر می شود . این قانون بر روی کاغذ بسیار ساده است اما همه کسانی که در بازار مالی کار کرده اند می دانند که چقدر اجرای آن سخت است . بقیه قوانین هم به همین صورت در ظاهر ساده اند اما در عمل اینگونه نیست . کنترل احساسات بخش مهم کار است . کنترل ترس و طمع ( که برخی اساتید طمع را هم نوعی ترس می دانند . در واقع ترس از دست دادن سود بیشتر ) کار انسانهایی است که ذهنی آرام و قوی و روحیه ای محکم دارند .

کسانی که تجربه ای در معامله گری ندارند کار را ساده می پندارند . خرید در کف و فروش در سقف قیمتی . به همین راحتی . و به همین خاطر است که به سادگی وسوسه می شوند تمام سرمایه خود را وارد این کار کنند و حتی با فروش خانه و اتومبیل و گرفتن وام وارد این میدان شوند و البته ممکن است در ابتدا هم سودی ببرند اما در بلند مدت تمام داشته های خود را بر باد می دهند . امروز که در حال اتمام این نوشته هستم ( 22مرداد 99 ) چند روزی است که بازار در حال اصلاح و یا شاید ریزش باشد . در این روزها می توان براحتی ترس را در نوع معاملات دید . واقعا استرس این شغل در این روزها خصوصا برای کسانی که بدون تجربه و رعایت قوانین حرفه ای وارد آن شده اند ، کشنده است . کار ، کار ساده ای نیست . و این را به تجربه یافته ام و واقعا انسانهای موفق در این کار را انسانهایی خود ساخته می دانم . زمانهایی که همه در حال خرید هیجانی هستند تو باید بر اساس استراتژی خود بر طمع خود غلبه کنی و خرید نکنی و ممکن است در زمانی که دیگران هیجان زده می فروشند تو بر ترس خود غلبه کنی و بخری . در واقع معامله گری یک کار سنگین ذهنی است که فشار آن با فشار روانی فینال مسابقات جهانی برابری می کند .

مارک داگلاس در کتاب معامله گر منظبط می گوید ” مردم معامله گری را کار آسانی می دانند در صورتی که اینگونه نیست ” یا کورتیس ام.فیث در کتاب معامله گری از عمق وجود می گوید : “معامله گری کار آسانی است ولی برخی آنرا پیچیده می کنند چرا که فکر می کنند با کار راحت نمی شود پول درآورد و حتی برای رسیدن به درآمد زیاد باید کار سخت انجام داد برای همین معامله گری را برای خودشان پیچیده می کنند و در آخر در کتاب ذهن زیبا در بورس ( نویسندگان توماس ویتنر / أندرتاس روان شناسی معامله گر فریچ ) می خوانیم :” معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست .” این بزرگان که همه در حوزه مسائل روانشناسی معامله گری تحقیق می کنند و خود از معامله گران با تجربه و وموفق هستند هر یک از نقطه نظر خود معامله گری را بررسی کرده اند و هر سه البته درست می گویند . مارک داگلاس معتقد است که مردم معامله گری را کار راحتی می دانند ، که در این زمینه مفصل صحبت کردیم و علل آن را بیان کردیم اما نکته جالب در کتاب مورتیس ام.فیث این است که وی معامله گری را کار راحتی می داند . نظر ایشان این است که اگر کسی اصول معامله گری را درست یاد بگیرد ( استفاده از نیم کره سمت چپ مغز ) و معامله گری را با اصول درست آن انجام دهد پس از مدتی تواند قدرت استفاده از شهود ( استفاده از نیمکره سمت راست ) در معامله گری را پیدا کند و باید به شهود خود اطمینان کند و آنرا پرورش دهد و بتواند در معاملات به سرعت تصمیم گیری کند (خصوصا در معاملات کوتاه مدت روزانه) و کم کم توانایی استفاده از هر دو نیمکره مغز را بدست آورد . وی معامله گری را بعد از طی کردن همه مراحل یعنی یادگیری اصول و به کاربردن و تکرار آنها تا به دست آوردن تجربه در استفاده از قدرت شهود ( حذف کردن جزئیات و مدل سازی با یک نگاه کوتاه به نمودار و تصمیم گیری سریع ) کاری ساده می داند نه اینکه این شغل برای افراد بدون تجربه و تخصص کار ساده ای باشد .

و در نهایت در کتاب ذهن زیبا در بورس به جمله ای می رسیم کامل و ساده : “معامله گری کار ساده ای است ولی آسان نیست ” . بسیاری افراد هستند که همیشه دنبال اندیکاتورهای پیچیده ، نرم افزارهای تخصصی و تکنیکهای خاص ( که البته من منکر فواید و کاربرد آنها نیستم ) می گردند و فکر می کنند برای موفقیت در معامله گری احتیاج به علمی خاص هست که فقط افراد خاصی از آن اطلاع دارند در حالی که واقعا اینگونه نیست . بسیاری از موقعیت های معامله با یک تحلیل ساده و بدون استفاده از انبوه اندیکاتورها و تحلیل های پیچیده قابل دستیابی هستند واتفاقا سود خوبی هم می دهند . به گفته هری کارپنتر در کتاب غول درون ” وقتی تئوری های زیادی برای برای توضیح یک پدیده در دسترس باشند ، به احتمال زیاد ساده ترین آنها ، صحیح ترین آنهاست . طبیعت در جستجوی ساده ترین راه هاست ” .

این اصل در معامله گری نیز صدق می کند .

در واقع قوانین کار ساده اند ولی اجرای به موقع و درست آنها آسان نیست . پیدا کردن یک یا چند استراتژی که با روحیات فرد سازگار باشد و اطمینان به سودآوری آنها در بلند مدت و داشتن مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک کار سختی نیست اما مهم پایبند بودن و اجرای دقیق و به موقع آنها می باشد .

در پایان بد نیست نگاهی بیندازیم به شکل زیر که چرخه روانشناسی در بازار را نشان می دهد . این شکل برای افرادی که سهمی را خریده اند ترسیم شده است ( پوزیشن buy) . همانطوری که می بینید وقتی بازار در راستای خرید ما در حال رشد می باشد احساساتی مانند خوش بینی – شور و شوق – هیجان و رضایتمندی وجود ما را فرا می گیرند و هنگامی که کم کم بازار در نزول قرار می گیرد هیجاناتی مانند اضطراب تا افسردگی ما را درگیر خود می سازند . دو نکته مهم در این خصوص وجود دارد . نکته اول اینکه هر معامله گر توان کنترل این احساسات را در وجود خود داشته باشد روان شناسی معامله گر و نکته دوم اینکه یک معامله گر بتواند احساسات معامله گران دیگر را در هر زمان تشخیص داده و بازار را پیش بینی کند و برای ورود یا خروج از آن به موقع اقدام نماید .

22 3

نتیجه گیری

هیچ کاری سخت نیست و هیچ کاری ساده نیست . برایان تریسی معتقد است برای رسیدن به مهارت و موفقیت در یک شغل باید روزی حداقل 2 ساعت وقت برای یادگیری آن اختصاص دهید و برخی محققین 10000 ساعت کار برای سرامد شدن در یک حرفه را لازم می دانند . یادگیری و تجربه اندوزی مستمر ، کلید موفقیت هستند . معامله گری هم از این قاعده مستثنی نیست . اگر بدون آموزش و کار توانستید در شغل دیگری موفق باشید در معامله گری هم می توانید . شغلی لذت بخش و پر از هیجان و سود که اگر بدون تجربه وارد آن شوید زندگی خود و خانواده تان را تباه خواهید کرد . آموزش و کار کردن در محیط های مجازی ( دمو ) و سپس تجربه اندوزی با پول کم در دنیای واقعی و پرورش و آماده کردن ذهن برای کار با پول های بزرگتر ، کلید کار است . بهترین معلم بازار است و البته سخت گیرترین آنها . بزرگترین درسها را وقتی می آموزیم که ضرر می دهیم . ضرر دادن جزء کار است و هزینه شغل مان . باید آن را بپذیریم و به موقع برای توقف آن اقدام کنیم . هر شغلی هزینه هایی دارد و هزینه این شغل ضرر دادن است . پرورش جسم و ذهن ، آرامش روح ، تمرکز لازمه موفقیت در این حرفه اند . برای داشتن ثروت ابتدا باید ذهنی ثروتمند داشت . سالم و پرسود باشید.

۳ درس روانشناسی معامله ‌گری که من از دکتر اندرو مِنِکِر یاد گرفتم

3 درس روانشناسی معامله‌ گری که من از دکتر اندرو مِنِکِر یاد گرفتم

من بسیار خوش‌شانس بوده‌ام که در معاملاتم با انسان‌های درست و خوبی روبرو شدم.چند ماه پیش من با یکی از روانشناسان برجسته بازار تماس گرفتم: دکتر اندرو مِنِکِر (Andrew Menaker).

چیزهایی که دکتر مِنِکِر در مورد روانشناسی معامله ‌گری به من یاد داد، بسیار در معامله ‌گری من تأثیرگذار بود.

همان‌طور که به عناصر کلیدی روانشناسی معامله ‌گری فکر می‌کردم، می‌خواستم برخی از مهم‌ترین درس‌هایی را که از دکتر مِنِکِر یاد گرفتم، به اشتراک بگذارم؛ دکتر مِنِکِر درواقع به‌عنوان مشاور وزارت دفاع نیروی دریایی ایالات‌متحده آغاز به کارکرده است.

بدون آن بینش‌ها، انتظار دارم احساساتم بسیار بی‌ثبات باشند. شکست‌های گاه‌ و بیگاهِ من نیز بسیار بزرگ‌تر و پرتکرارتر از الآن می‌بودند، بنابراین قطعاً چیزهایی وجود دارد که باید یاد بگیرید.

در حقیقت، معتقدم که اگر درس‌هایی که از شخصیت‌های کلیدی در صنعت معامله‌ گری گرفتم نبود، امروز من اینجا نبودم، روان شناسی معامله گر حتی اگر نهایت تلاش خود را می‌کردم.

درس ۱: موفقیت ما در معامله ‌گری بستگی به این دارد که چگونه به ناراحتی‌ها واکنش نشان دهیم.

در اوایل صحبتم با دکتر مِنِکِر، او توضیح داد که احساس ناراحتی برای معامله گران اجتناب‌ناپذیر است.

از این گذشته، ناراحتی از ماهیت شغل معامله ‌گر نشئت می‌گیرد، چراکه در این حرفه نتیجه معامله همیشه نامشخص است. ما مطلقاً هیچ کنترلی بر روی نتیجه معاملات نداریم.

ازآنجایی‌که ما نمی‌توانیم اتفاقات اطراف خود مانند افت بازار، بی‌ثباتی، از دست دادن کار و غیره را کنترل کنیم، بنابراین تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که واکنش خود به اتفاقات را کنترل کنیم. این چیزی است که درک آن برای هر معامله‌ گر بسیار مهم و حیاتی است.

درحالی‌که همه معامله گران در جایگاه خود احساس ناراحتی می‌کنند (مثلاً به خاطر بودن در یک معامله بازنده، برآورده نشدن انتظارات، متحمل شدن یک سری ضررها)، بهترین معامله ­گران در این صنعت با شناخت این ناراحتی‌ها به آن‌ها پاسخ خواهند داد. آن‌ها وقت می‌گذارند تا این احساس ناراحتی را کاملاً درک کنند.

ممکن است ذهن‌های نگران بهترین معامله گران به آن‌ها بگویند که کاری را انجام دهند، اما این معمولاً کار درستی نیست.

به گفته دکتر مِنِکِر، نکته کلیدی پس از شناخت ناراحتی این است که بپرسید: “چرا من احساس ناراحتی می‌کنم؟”

تجربه ناراحتی من

به تجربه من، دلیل اصلی حس ناراحتی­ام در معامله ‌گری، این بود که دقیق نمی‌دانستم در یک معامله دنبال چه چیزی هستم (هیچ روندی نداشتم) یا اینکه وقتی یک دستور ورود وارد می‌کنم به روند تغییرات قیمت بیش‌ازحد توجه می‌کنم.

وقتی توانستم دلایل این‌ها را درک کنم، متوجه شدم که ناراحتی‌های من معنای عمیق‌تری داشتند. نکته خوب اینجا است که توانستم کاری کنم که آن را مدیریت کنم.

در مورد اول، من هیچ روندی نداشتم و باید یک چک‌لیست درست می‌کردم. در مورد دوم، کار درست این بود که از تماشای نمودارها پس از ورود به یک معامله دست‌بردارم زیرا تغییرات قیمت هیچ ارتباطی با دلایل ورود من به معاملات نداشتند.

به‌طور خلاصه، اگر یاد بگیریم که با انجام کار درست (چه دور شدن از صفحه‌نمایش و یا آمادگی‌های بیشتر) به ناراحتی پاسخ دهیم، احتمال دستیابی به سود در بازار را مستقیماً افزایش می‌دهیم. عدم‌تشخیص ناراحتی‌ها در هنگام انجام معامله و عمل بر اساس احساسات، راهی مطمئن برای تخریب پیشرفتی است که به دست آورده‌ایم.

درس دوم: ما بازار را آن‌گونه که هست نمی‌بینیم. ما بازار را آن‌گونه که هستیم می‌بینیم.

من از دکتر اندرو مِنِکِر پرسیدم که چرا برخی از معامله­ گران وارد معاملاتی می‌شوند که به خودشان گفته‌اند که دیگر هرگز وارد نمی‌شوند.

وی در پاسخ گفت: «ما بازار را آن‌طور که هست نمی‌بینیم، ما بازار را آن‌گونه که هستیم می‌بینیم.»

از این ایده حیرت کردم.

بااین‌حال، هنگامی‌که من در مورد نحوه عملکرد خود در معاملات تأمل می‌کنم، می‌توانم قسم بخورم که دیدگاه من در مورد بازار فارکس بسیار تحت تأثیر احساساتم بوده است.

آمادگی من چگونه نظر من درباره بازار را تغییر داد

هرچه می‌خواهم باور کنم که معامله‌ گر خوبی هستم، زمان‌هایی بوده است که به نظر نمی‌رسید هیچ‌چیزی درست‌کار کند. بااین‌حال، فهمیدم که روش من که هرروز صبح برای انجام معامله حاضر می‌شوم تأثیر شگرفی در معاملاتی که در طول آن روز انجام خواهم داد، دارد.

بگذارید یک مثال بزنم …

یک روز صبح، من برنامه‌ریزی کرده بودم که یک سری تماس بگیرم. برنامه من بسیار پر بود، اما من می‌خواستم در جلسه نیویورک معامله کنم.

بعدازاینکه سومین تماسم را تمام کردم، برای جلسه کمی دیرکردم و عجله کردم تا نگاهی به یورو بیندازم.

وقتی به کامپیوترم رسیدم، چیزی را دیدم که فکر می‌کردم یک فرصت معاملاتی شگفت‌انگیز است حتی اگر برای ورود به آن کمی دیر کرده باشم. خیلی سریع تصمیم گرفتم هر طور شده وارد آن شوم و معامله را انجام دهم.

آن معامله با ضرر تمام شد و حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، هیچ دلیلی برای ورود به آن نداشتم. من اصل مطلب را نادیده گرفته بودم.

بعد فهمیدم که من باعجله برای بررسی نمودارهایم بعد از شروع جلسه معاملاتی، درواقع خودم را با ترس روان شناسی معامله گر از دست دادن چیزی آماده کردم و به‌این‌ترتیب احتمالاً بدون هیچ دلیل واقعی وارد معامله شدم.

به همین دلیل داشتن آمادگی کافی و یک‌روال روتین برای آرام کردن خود در معامله‌ گری بسیار مهم و ضروری است. این عوامل به شما این امکان را می‌دهند تا بازار را بی‌طرفانه‌تر ببینید.

درس سوم: ما باید یاد بگیریم که با بازنده‌ها و همچنین برندگان برخورد کنیم.

یکی دیگر از جنبه‌هایی که برای من جالب بود این است که چگونه با معاملات برنده و بازنده روان شناسی معامله گر برخورد کنم.

درنهایت، ما معامله گران تحت تأثیر معاملات برنده و بازنده قرار می‌گیریم.

درحالی‌که تحقیقات قبلی نشان داده‌اند که ما ضررها را بیش از سودها ارزیابی می‌کنیم، اِلدا یاچین (Eldad Yechiam)، دانشیار تکنیون (موسسه فنّاوری اسرائیل) در خلاصه علوم خود در ژانویه ۲۰۱۵ توضیح داد که ضرر و سود هر دو می‌توانند به یک اندازه بر افراد تأثیر بگذارد.

گفته‌شده است که اگر ما معامله­ گران تحت تأثیر سود و زیان قرار بگیریم، باید کاری کنیم تا نحوه واکنش خود نسبت به معاملات برنده و بازنده را کنترل کنیم.

به گفته دکتر مِنِکِر، معاملات بزرگِ برنده خطرناک‌ترین معاملات هستند زیرا اعتمادبه‌نفس را بسیار بالا می‌برند.

ازآنجایی‌که اکثر معامله گران پس از یک معامله برنده بزرگ هیجان‌زده می‌شوند، احتمالاً در معاملات بعدی خود بیشتر ریسک می‌کنند و یا حتی وارد معاملات جدیدی می‌شوند که معمولاً وارد آن نمی‌شدند.

زیرا آن‌ها یاد نگرفته‌اند که با معاملات برنده خود چگونه برخورد کنند.

از طرف دیگر، بهترین معامله گران این صنعت کسانی خواهند بود که احساس اطمینان بیش‌ازحد خود را تشخیص داده و شاید برای مدتی از بازار خارج شوند.

این به درس دوم من برمی‌گردد: «ما بازار را آن‌گونه که هست نمی‌بینیم. ما بازار را آن‌گونه که هستیم می‌بینیم. » به‌نوعی، به نظر می‌رسد که وقتی همه‌چیز به نفع ما پیش می‌رود، فرصت‌های معاملاتی بیشتری در بازار وجود دارد و وقتی همه‌چیز بد پیش می‌رود، فرصت‌های معاملاتی بسیار کمتر هستند.

به‌طور خلاصه، من توصیه می‌کنم که یک‌روال روتین برای خود مشخص کنید تا وقتی‌که یک معامله برنده بزرگ را تجربه کردید، بر اساس آن عمل کنید. یک مورد از این روال‌ها برای شخص من، پیاده‌روی سریع درزمانی است که بیش‌ازحد احساس اعتمادبه‌نفس می‌کنم. این روش ساده کمک می‌کند تا به روحیه معاملاتی موفق خود بازگردید (تعادل بین اطمینان و مراقبت).

مرحله اقدام: اهمیت نوشتن خاطرات روزانه

دکتر مِنِکِر از جیمز دبلیو. پِنِبیکر (James W. Pennebaker) که تحقیقات زیادی درزمینهٔ خاطره‌نویسی انجام داده است، یادکرد. بر اساس مرکز خاطره درمانی، «ثابت‌شده است که آوردن افکار و احساساتتان در مورد تجربیات چالش‌برانگیز احساسی بر روی کاغذ، سرعت بهبود شمارا افزایش داده و سلامت روحی و جسمی‌تان را بهبود می‌بخشد.»

تمرینی که دکتر مِنِکِر به تمام معامله گران توصیه می‌کند این است که یک خاطره کتبی از یکی از معاملات خود را نگه‌دارند. در آن خاطره، می‌توانید در مورداحساس خود و همچنین دلیل آن احساس بنویسید.

اشتباه نکنید، این کار ساده‌ای نیست. من آن را امتحان کردم و کاملاً طبیعی است که وقتی در یک معامله هستید یا قبل از اینکه وارد یک معامله شوید، بخواهید بی‌خیال نوشتن شوید. بااین‌حال، شفافیتی که شما با نوشتن افکار خود و مرور آن‌ها به دست می‌آورید، بسیار زیاد است.

خلاصه خوشحالم که اعتراف می‌کنم چیزهای زیادی از دکتر اندرو مِنِکِر یاد گرفته‌ام. این سه درس مهم هستند، اما در روانشناسی معامله ‌گری درس‌های بسیار بیشتری وجود دارد که من در آینده سعی خواهم کرد تا به آن‌ها بپردازم.

توصیه می‌کنم نکات زیر را درجایی بنویسید که در هنگام انجام معامله بتوانید آن‌ها را ببینید:

  1. موفقیت ما در معامله‌ گری بستگی به این دارد که چگونه به ناراحتی‌ها واکنش نشان می‌دهیم.
  2. ما بازار را آن‌گونه که هست نمی‌بینیم. ما بازار را آن‌گونه که هستیم می‌بینیم.
  3. باید یاد بگیرید که چگونه با برندگان و بازندگان برخورد کنید.

در آخر، خاطره‌نویسی را برای یک هفته امتحان کنید. تنها چیزی که نیاز دارید یک‌قلم و یک‌تکه کاغذ (ترجیحاً یک دفترچه) است. این کار هزینه زیادی برایتان ندارد و تجربیاتی مانند این برای پیشرفت به‌عنوان یک معامله ‌گر فارکس بسیار ضروری است.

قول بدهید که قبل از ورود به هر معامله، چند کلمه بنویسید:

  1. چه حسی دارم؟
  2. چرا این‌طور حس می‌کنم؟

برای مطالعه مقاله ” چگونه می توان درآمد حاصل از معاملات مارجین را افزایش داد؟ ” اینجا کلیک کنید.

نشست برخط «روانشناسی معامله گری، چشم اندازها و فرصت‌ها»

نشست برخط «روانشناسی معامله گری، چشم اندازها و فرصت‌ها»

انجمن علمی بورس و اوراق بهادار دانشگاه خوارزمی با همکاری انجمن های علمی روانشناسی دانشگاه های خوارزمی، بین‌المللی امام خمینی و علامه طباطبایی، نشست برخط «روانشناسی معامله گری، چشم اندازها و فرصت‌ها» را برگزار می‌کند.

به گزارش باشگاه دانشجویان ایسنا، اکثر تحلیلگران بازارهای مالی با مشکل عدم توانمندی در تصمیم گیری درست در هنگام انجام معاملات دست و پنجه نرم می‌کنند؛ این در حالیست که اغلب این افراد، در گروه تحلیلگران حرفه‌ای قرار می‌گیرند که در زمان انجام معامله، رفتاری بر خلاف پیش بینی تحلیلی خود بروز می‌دهند، بنابراین ریشه این مشکلات در عدم شناخت کافی مباحث روانشناسی معامله‌گری نهفته است.تفاوت یک تحلیلگر حرفه‌ای و یک معامله‌گر حرفه‌ای توانمندی کنترل احساسات یا همان شناخت روانشناسی معامله‌گری است.

در روانشناسی معامله‌گری، فرد یاد می‌گیرد چگونه در لحظات بحرانی در روندهای مختلف بازار، تصمیم گیری درست و مناسبی داشته باشد.

روانشناسی معامله‌گری یکی از شاخه های نسبتا جدید در معامله‌گری است اگرچه در طول تاریخ بازارهای مالی همیشه وجود داشته است. این دانش که مانند اسمش ترکیبی از علم روانشناسی و معامله‌گری است به معامله‌گران کمک می‌کند تا همان‌طور که نیچه در کتابش چنین گفت زرتشت درباره «ابرمرد،» میگوید در زمان کار با ذات خود کنار بیایند و بتوانند بهترین معاملات خود را انجام دهند.

در این نشست برخط قرار است پویا قنبرپور ـ مترجم کتاب روانشناسی معامله‌گری برت استینبارکر و مدرس بورس، معامله کنندگان را با روانشناسی معامله‌گری، چشم انداز ها و فرصت‌های آن آشنا کند.

نشست «روانشناسی معامله گری، چشم اندازها و فرصت‌ها» روز پنجشنبه ۲۰ آذرماه ۹۹ ساعت ۱۷ به صورت مجازی برگزار می شود.

کتاب صوتی معامله گر منضبط – فصل 15 بخش 2

مارک داگلاس حاصل تجربیات بیش از دو دهه معامله‌گری خود را در کتاب معامله‌گر منظم عرضه نموده است و مجموعه ™CMPRO هرآنچه معامله گران از نگاه روانشناختی در محیط بازار به آن نیاز دارند را در قاب تصویر و با به کارگیری جدیدترین روش تدریس مجازی محیا کرده تا در معاملات خود موفق تر باشند.

هر روز کدهای تخفیف حتی تا 80% تخفیف را در نوار پایین سایت از دست نده!
– فرمت فایل دانلودی: MP4 تصویری
– تعداد صفحات کتاب در ویدئو: 12 صفحه
– نام فصل: راه های تبدیل شدن به معامله گر برتر
– مدت زمان ویدئو: 10 دقیقه
– گوینده: نیما یاری
– استودیو: ™CMPRO
– نمایش تایپ فارسی همزمان با گوینده: دارد
– افکت صوتی برای متون: دارد

از حمایت شما از تولید کننده این اثر برای ایجاد انگیزه در تولید کتاب های بعدی بسیار سپاسگزاریم.

    Share:

کتاب معامله گر منضبط کتابی است برای ساخت و سازماندهی ذهن شما جهت تبدیل شدن به یک معامله گر حرفه ای.

این فرآیند شما را از طریق مراحل لازم برای بدست آوردن موفقیت در محیط بازار هدایت می کند. بطور خلاصه این کتاب مهارت هایی که روان شناسی معامله گر لازم دارید را شرح می دهد. کتاب معامله گر منظم یا همان معامله گر منظم راهنمایی جامع برای فهم این نکته است که برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق در بازار های مالی نیاز به خودشناسی، انضباط و بازنگری شخصیتی دارد. این کتاب یک راهنمای گام به گام برای تطبیق با موفقیت در موقعیت های غیر معمول روانی بازارهای جهانی است. بسیاری از مردم در محیط بازار اقدام به معامله می کنند، بدون آنکه متوجه شوند که این محیط تفاوت بسیاری با محیط اطراف آن ها دارد.عدم شناخت این تفاوت ها موجب می شود که بسیاری از اعتقادها و باورها که موجب عملکرد موثر در محیط اجتماعی می شود، در محیط بازار موانع روانی ایجاد کرده و دستیابی به موفقیت را بسیار سخت نماید. برای دستیابی به سطوح موفقیت، به عنوان حداقل نیاز معامله گران، آن ها باید اقدام به درک تفاوت های بازار کنند. برخلاف دیگر محیط های اجتماعی، مهارت های معامله گری، درجه بسیار بالایی از خود کنترلی و اعتماد به نفس را از معامله گر طلب می کند که موفقیت های او تابعی از آن ها است. با این حال بسیاری از ما نمی توانیم خود را کنترل کنیم. زیرا همانند بچه ها آموخته ایم که اختیار ما توسط یک محیط ساخت یافته قوی تر کنترل شود تا رفتار ما برای مطابقت با انتظارات جامعه اصلاح گردد.

به این ترتیب ما تحت تاثیر نیروهای خارجی مجبور بوده ایم در چهارچوب یک سیستم پاداش و مجازات، روش های خاصی از رفتار را بروز دهیم. مارک داگلاس حاصل تجربیات بیش از دو دهه معامله‌گری خود را در کتاب معامله‌گر منظم عرضه نموده است.

این ویدئو با جدیدترین روش تولید کتاب صوتی در استودیو مجهز ™CMPRO با بهره گیری از دانش روز، به صورت کاملاً خلاقانه بدون کپی برداری از هیچ نمونه مشابهی برای اولین بار در ایران تهیه شده است و طراحی آموزش آن به گونه ایست که بیننده را به هیچ عنوان از مطالعه خسته نمی کند و مطالب با عمق بیشتری در ذهن ذخیره می گردند. چهار ساعت آموزش مشابه این قسمت در بخش کتاب صوتی سایت به صورت رایگان در اختیار شما قرار داده شده است که در صورت احساس مفید بودن و افزایش دانش، از تهیه و گوش دادن به قسمت های بعدی این کتاب بی نظیر با روش آموزشی کاملاً اختصاصی و منحصر به فرد، لحظه ای درنگ ننمایید.

محصولات مرتبط

کتاب صوتی معامله گر منضبط نیما یاری فصل 12 بخش 3 ebook.cmpro.ir

مارک داگلاس حاصل تجربیات بیش از دو دهه معامله‌گری خود را در کتاب معامله‌گر منظم عرضه نموده است و مجموعه ™CMPRO هرآنچه معامله گران از نگاه…

مارک داگلاس حاصل تجربیات بیش از دو دهه معامله‌گری خود را در کتاب معامله‌گر منظم عرضه نموده است و مجموعه ™CMPRO هرآنچه معامله گران از نگاه روانشناختی در محیط…

مارک داگلاس حاصل تجربیات بیش از دو دهه معامله‌گری خود را در کتاب معامله‌گر منظم عرضه نموده است و مجموعه ™CMPRO هرآنچه معامله گران از نگاه…

کتاب صوتی معامله گر منضبط نیما یاری فصل 12 بخش 5 ebook.cmpro.ir

مارک داگلاس حاصل تجربیات بیش از دو دهه معامله‌گری خود را در کتاب معامله‌گر منظم عرضه نموده است و مجموعه ™CMPRO هرآنچه معامله گران از نگاه…



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.